همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

این رنجِ روشنی بخش (درنگی بر شعرِ زندگیِ خاورمیانه‌ای عدنان الصائغ)

این رنجِ روشنی بخش (درنگی بر شعرِ زندگیِ خاورمیانه‌ای عدنان الصائغ)

حبیب باوی ساجد

از متن:

یک: "عدنان الصائغ" شاعری ازعراق؛ زاده ی کوفه، همجوار با فرات. برای علاقمندان به شعر وادبیات درایران، چندان شناخته شده نیست. اندک شناختی هم که ازاین شاعرِ آواره ی جهان هست مدیونِ تلاشِ مترجم وشاعرِفرهیخته  اهوازی ویکی ازکنش گران به جدِ اجتماعی؛  "سعید هلیچی" ست.

شعرِ عدنان، در وهله ی نخست وپیش اززبان وروایت های شعری وشاعرانه، گزارشی ست از موقعیتِ خاصِ انسانِ خاورمیانه ای که تنیده شده باجنگ، فقر، نابرابری اجتماعی، سلطه ی دیکتاتورهای مستبد، جهل و بدل شدن دین ومذهب وعقایدِ خلوت گزینِ ومومنانه ی انسان به بازار خدعه ونیرنگ ودر نهایت تبعیدِ وآواره گیِ انسانِ خاورمیانه ای ست.

شاعر بی هیچ واهمه ای دیکتاتوری واستبداد را با شعرش به چالش می کشاند وتاوانِ چنین چالشی، قرارگرفتن نامش در لیستِ قتلِ شاعران، هنرمندان واندیشمندانی همچون "مظفرالنواب"، "عبدالوهاب البیاتی"، "نازک الملائکه" و..بود، (همان اتفاقی که درهمه ی حکومت های مستبد رُخ می دهد).

عدنانِ شاعر براین باوراست که : "درعصرِ فناوری که امروز درآن زندگی می کنیم، ممنوعیتِ شاعر، کتاب وقطعه ی هنری دیگرخنده دارشده است. ممنوعیتِ هرگونه خلاقیت توسطِ هرکسی غیرممکن است، زیرا فکرمانندِ هوا ونوراست که نمی توان مانعِ آن شد. من مخالفِ مراقبت وزیرِنظرگرفتنِ هرچیزی هستم. تنها نگهبان، وجدان، انسانیت وخلاقیتِ شماست". (تاریخِ اندوه / ص34).

"مجسمه ی دیکتاتور رااز میدانِ شهر به پایین انداختند

وباز دوباره پرشد از مجسمه های شان"

(تاریخِ اندوه / ص 73)

و یا :"ایستاده ایم روبروی چوبه های دار

خیره ایم به اجسادِ آویزان مان

ودست می زنیم برای رهبران

ازترسِ پرونده های خانوده های مان

دربایگانی سازمانِ امنیت"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.