همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

قاضی: اسم؟

قاضی: اسم؟

برتولت برشت: شما خودتان می دانید!

قاضی:می دانیم اما شما خودتان باید بگویید.

برتولت برشت: خب. من را به خاطر برتولت برشت بودن محاکمه می‌کنید. دیگه چرا باید اسمم را بگویم؟

قاضی: با این حال باید اسمتان را بگویید. اسم؟

برتولت برشت: من که گفتم. برشت هستم،برتولت برشت.

قاضی: ازدواج کرده اید؟

برتولت برشت : بله

قاضی: با چه کسی؟

برتولت برشت: با یک زن.

(خنده ی حضار در دادگاه)

قاضی: شما دادگاه را مسخره می‌کنید؟

برتولت برشت: نه این طور نیست.

قاضی: پس چرا می‌گویید با یک زن ازدواج کرده‌اید؟

برتولت برشت: چون واقعا با یک زن ازدواج کرده‌ام!

قاضی: کسی را دیده‌اید با یک مرد ازدواج کند؟

برتولت برشت: بله!

قاضی: چه کسی؟

برتولت برشت: همسر من... او با یک مرد ازدواج کرده است...

""برتولت برشت"

ردپای تاریخ]

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.