همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

یاد آن شبها و یلداها بخیر

یاد آن شبها و یلداها بخیر

برف بازی و سرماها بخیر

کرسی و مادربزرگ و قصه ها

آن تخیل ها و رویاها بخیر

دستهای بی حس و سرمازده

کرسی و مطبوع و گرماها بخیر

آن تنقل ها ، لواشک های ترش

نان شیرین و کدو حلوا بخیر

مردم دریا دل آن روزگار

پاک بازی و سوداها بخیر

جایشان خالیست اکنون پیش ما

یاد آن بگذشتگان ما بخیر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.