همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

چرا در اسلام نباید شب یلدا را جشن گرفت

چرا در اسلام نباید شب یلدا را جشن گرفت

پاسخ شبه

1اسلام با هیچ جشنی به شرط مرتکب نشدن فعل حرام و عدم تعارض با مبانی   مخالف نیست.

حال چه یلدا چه  غیر ان

هر گز هیچ فتوایی دال بر برگزار نکردن این شب وشاد نبودن در ان دیده نشده

2شب_یلدا، پایان پاییز و زمزمه آغاز زمستان، بهانه‌ای است برای دور هم نشستن خانواده‌ها، دید و بازدیدها، و گرما بخشیدن به روابط انسانی... و این امر در جای خود، لایق ستایش و پاسداشت است. 

3 لیکن دشمنان این مرز و بوم و وطن‌فروشانی که سر در آخور اجانب دارند، می‌کوشند از هر فرصتی برای ضربه زدن بر درخت عقائد و هویت راستین ملت [سوء] استفاده کنند. در همین راستا، مدتی است که با انتشار پیام‌های جهت‌دار، شب_یلدا را نماد ارزشمندی و هویت_زن_ایرانی در عقائد باستانی معرفی کنند .

4بدین صورت که شب_یلدا، شب تولد میترا یا همان الهه_بانوی_خورشید است و ایرانیان همواره آن را قدر می‌دانستند (و سپس چنین تداعی می‌کنند که اسلام چنین رسم و رسوماتی را در ایران نابود کرد!)

5 در پاسخ به این ادعاهای ابلهانه باید گفت:

۱__ اسلام، کِی و کجا با شب‌نشینی‌های این چنینی مخالف کرد؟ قرآن و سنت_پیامبر، این گونه گرما بخشیدن به نظام خانواده را تحت عنوان «صله‌ی رَحِم» ستوده است و آن را در برخی موارد، واجب، و در مواردی بسیاری مستحب (و موجب برکت) دانسته است.

۲__ باید دانست که یلدا واژه‌ای  سریانی  است یعنی این کلمه از یک زبان سامی (به نام زبان سُریانی) و منشأ آن در بین‌النهرین بوده است و لذا این واژه ابداً ریشه آریایی ندارد.

این حق شماست که از ما سند بخواهید. سند اینکه واژه یلدا ریشه آریایی ندارد، بلکه ریشه سامی دارد:  حسن عمید، فرهنگ فارسی (فرهنگ عمید)،‌ تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1387. برگه 1222-1223.

همچنین بنگرید به لغت‌نامه دهخدا، ذیل واژه یلدا، و نیز بنگرید به فرهنگ معین، ذیل واژه یلدا.

بنا بر متنِ اَوِستا (کتاب مقدس زرتشتیان)، میترا که نام دیگر آن، مِهر است، اصلاً یک الهه بانو نیست

بلکه مذکّر (نرینه) است. در اوستا: اَشی یشت (اَرت یشت)، بند 16 آمده است که میترا برادر ایزد اشی است و در نتیجه میترا پسر اهورامزدا است. همچنین در مهر یَشتِ اَوِستا که در ستایشِ میترا است، دائماً از ضمایر مذکّر برای او استفاده شده است

۳__ یافته‌های باستان‌شناسی نیز گویای این است که میترا در باور ایرانیان، مانند باور یونانیان و رومیان، جنس مذکر داشت  از جمله در نقش‌برجسته «اردشیر دوم» در طاق بستان کرمانشاه، تصویر میترا به صورت مَردی که هاله‌ی نور (اشعه نور) دور سرش وجود دارد، در «سمت چپ» نگاره دیده می‌شود. سند:  آرتور کرستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمى، تهران: نشر دنیای کتاب، 1368، برگه 211

6 پس اولاً «یلدا» واژه‌ای آریایی نیست و ثانیاً ایزد «میترا» ابداً الهه بانو نبوده، بلکه به صورت مذکر (نَر) است. 

و اسلام خود مشوق صله رحم  نیباشد و مجازات کسیکه قطع رحم نموده کاهش عمر است

مجمع دلدادگان انقلاب اسلامی و ولایت

[Forwarded from #مـصـطـفے_اقرلو]

داستان راستان سید محمد باقر شفتی فقیر محض بود!...

داستان راستان

سید محمد باقر شفتی فقیر محض بود!

یه مرتبه گوشت خرید، شب بیاد بار بزاره

بعد از مدتها یه دلی از عزا دربیاره...!

تو راه که داشت میومد، دید یه سگی کنار کوچه انقد لاغر هستش که اصلا انگار استخوناش از زیر پوست پیداست

این توله هاش هم چسبیدن به سینه های مادرش! شیر نداره بده بی رمق افتاده...!

ایشون این گوشتی که دستش بود صاف انداخت جلوی این سگ!

یعنی واینساد که فکر بکنه و محاسبه بکنه، معامله بکنه باخدا! یعنی بگه من این رو میدم در عوض تو اونو بمن بده!

از اون به بعد زندگی سید شفتی زیر و رو شد. این مجتهد مسلم حکومت داشت تو اصفهان. ثروتش به قدری بود که یک روز رو وقتی اعلام میکرد فقرا وقتی میومدن در خونش چنگه چنگه پول میداد بهشون...!!نمی شمرد..!!

ثروت عجیبی خدا بهش داد..

مردم فوق العاده دوسش داشتن..

حکومت قاجار بدون اجازه ایشون تو منطقه اصفهان نمی تونست کاری بکنه انقدر محبوب بود...!

این همون آدم فقیر یه لا قبایی بود تو نجف که هیچی نداشت!

یه کار یه عمل صالح تو یه لحظه..اینجوری زیر و رو شد.

https://telegram.me/joinchat/B9_3rzvfLt3sNkk2m5v3wA

لرستان و لکستان

لرستان و لکستان

شب چله در میان مردم مناطق لر و لرنشین دارای آداب و رسوم خاصی است و به آن «شو اول قاره» می‌گویند. شب نشینی، دیدوبازدید اقوام، فال چهل‌سرو، فال حافظ، پختن غذاهای خاص این شب، دراز کردن شال یا چادری از پشت بام همسایه برای دریافت آجیل و میوه از سوی دیگر همسایگان و خواندن اشعاری به همین منظور از برنامه‌های ویژه شب یلدا در شهرهای مختلف این نواحی است. در این شب همچنین مردم با استفاده از گندم، شاهدانه، کنجد و گردو، تنقلاتی خاص تهیه می‌کنند و با جمع شدن افراد خانواده کنار هم از آن استفاده می‌کنند. در لرستان یلدا را مرکب از یل + دا می‌دانند یل یعنی بزرگ و پهلوان و دا یعنی مادر.

در لرستان شب چله (شو اول قاره) گندم شیره هم می‌خورند که از این طریق گندم را در شیره می‌خیسانند و زردچوبه و نمک را با آن مخلوط می‌کنند سپس آن را روی ساج برشته می‌کنند و همراه بادام، گردو، کشمش، سیاه دانه و کنجد مخلوط می‌کنند.

در لرستان و لکستان شب چله (یلدا=شو اول قاره)، نوجوانان و جوانان با رفتن به پشت بام همسایه خود و دراز کردن شالی، اشعار زیر را بلند بلند می‌خوانند و همسایه در شال آن‌ها آجیل، شیرینی و میوه و گندم شاهدانه می‌گذارد.

«امشب اول قاره، خیر د هونت بواره» امشب اول یلدا یا اول زمستان است خیر از خانه ات ببارد.

«نون و پنیر و شیره _ کیخا هونت نمیره» نان و پنیر و شیره کدخدا (صاحب خانه) خانه ات نمیرد.

«چی به علی کوشک بیاره» چیزی بده علی کوچک یا بچه ات بیاورد…

صاحب خانه کمی آجیل گندم برشته با میوه و شیرینی در شال بچه‌ها می‌گذارد و بچه‌ها ضمن بالا کشیدن شال و محتویاتش به عنوان تشکر از صاحب خانه، تکرار می‌کنند:

«امشو اول قاره، نون و پنیر و شیره، کیخا هونت نمیره» (امشب اول یلدا یا اول زمستان است نان و پنیر و شیره کدخدا خانه ات نمیرد) سپس، شال را برمی‌دارند و به روی پشت بام‌های دیگر می‌روند و دوباره ترانه فوق را می‌خوانند.[۲۴]

عزیز زند

مامان پینگیل در آنتن زنده‌ی صداوسیما...!

https://uupload.ir/files/z1t_%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86.jpg

مامان پینگیل در آنتن زنده‌ی صداوسیما...!

فرمول همیشگی سلبریتی‌ها شده اینکه حاشیه درست کنن تا بیشتر به چشم مدیران صداوسیما  بیان و آنتن زنده بگیرن برای خودنمایی!

Bisimchimedia

[Forwarded from خانه ناهید

برخورد عجیب خانم بدحجاب با سردار سلیمانی

https://uupload.ir/files/vsbi_%D8%A8%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF_%D8%B9%D8%AC%DB%8C%D8%A8.jpg

برخورد عجیب خانم بدحجاب با سردار سلیمانی

سردار سلیمانی نقل می‌کند یکبار با دخترم زینب رفته بودیم که میوه بخریم. من داخل ماشین نشسته و منتظر دخترم بودم. هم زمان دختر خانمی که پوشش مناسبی نداشت، با شک و تردید من را نگاه می‌کرد و به همراهش می‌گفت: او سردار سلیمانی است؟

همراهش می‌گفت: مگر ممکن است که چنین شخصیتی بدون گارد و حفاظت بیاید و انکار می‌کرد. تا آن که نزدیک آمدند و به شیشه ماشین زدند و از من پرسیدند که شما سردار سلیمانی هستید؟ گفتم بله. با تعجب از من خواستند که چیزی به آنها به عنوان یادگاری بدهم. من هم تسبیح دستم را به آنها هدیه کردم. اما دیدم دارند سر آن با هم مجادله می‌کنند. انگشترم را هم به آن‌ها بخشیدم.

راوی سرهنگ حمزه‌ای