همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

دردنیای من

http://s1.picofile.com/file/8264600868/%D8%AF%D8%B1_%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%86_%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D9%87_%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA.jpg

دردنیای من مدرسه نیست، استخر نیست، مسافرت خانوادگی نیست، در دنیای من حتی بستنی قیفی هم نیست. پس چشمهایم را به روی دنیا می بندم، شاید دنیای خواب من رنگی باشد!

loulemancity

خبر فوری : حقوق مرداد ماه

خبر فوری

حقوق مرداد ماه شاغلین آموزش و پرورش خراسان رضوی از بعدازظهر امروز یکشنبه ۹۵/۵/۳۱ قابل برداشت می باشد

فرهنگیان خراسان

رو شفوکو:

زنها هرگز نمی گویند تو را دوست دارم ولی وقتی از تو پرسیدند مرا دوست داری بدان که درون آنها جای گرفته ...'ای .رو شفوکو'
هنگامی که مردان عاشق زنان می شوند ، تنها بخش اندکی از زندگی اشان را به آن ها می بخشند ، اما زنان همه چیزشان را فدای عشق می کنند

بهرام

غلامرضا یوسفی فرماندار جدید ورامین در مراسم معارفه خود:

غلامرضا یوسفی فرماندار جدید ورامین در مراسم معارفه خود:

"من اهل شیشلیگ و کباب هستم و شفاف هم می گویم که با نان و پنیر نمی توانم کار کنم، از ماشین خوب سوار شدن هم ترسی ندارم"

این  بخشی از نامه ی امام علی علیه السلام است به عثمان بن حنیف  - فرماندار بصره - وقتی شنید بر سر سفره ی چرب و نرمی نشسته و به او یاد آور شد که آیا در آن سفره ای که نشسته ای همه می توانند بنشینند و بعد فرمود :

 «الا و انّ امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه الا و انکم لا تقدرون علی ذلک ولکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفّة و سداد »

 بدانید امام شما که منِ علی هستم از دنیای خودش به دو جامۀ کرباسین کهنه و به دو قرص نان بسنده کرد

بله شما قدرت این که عین من علی رفتار کنید ندارید ولکن مرا کمک دهید و با من همراهی کنید در پیشه کردن پرهیزکاری، ورع، در اجتهاد و تلاش و سخت کوشی، در عفت و پاکدامنی و در سداد و راستی .

و باید از فرماندار ورامین پرسید آیا همه مردم ورامین هم می توانند از طعام تو - شیشلیک و کباب - تناول کنند و بر مرکبی که تو سوار می شوی سوار شوند؟!

Afsaran

هم دعاکن گره از کار تو بگشاید عشق

هم دعاکن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیافزاید عشق
قایقی در طلب موج به دریا پیوست
باید از مرگ نترسید ، اگر باید عشق
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد ، شاید عشق
شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق
پیله رنج من ، ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت ، به پروانه نمی آید عشق

راحله ایمانی