قطار آمد و اندوه من کبوتر شد

قطار آمد و اندوه من کبوتر شد

هزار خاطره در ایستگاه پرپر شد
کدام کوپه ، من و شیشه ها گریسته ایم ؟

که ریل ها همه تا مقصد شما تر شد
گریستیم من و کوپه آنقدر تا صبح

قطار کشتی در اشک من شناور شد
دوباره در چمدانم غزل گذاشته ام

که بیت بیت پریشانی ام تناور شد

کربلا دارالنعیم زینب است

کربلا دارالنعیم زینب است
کعبه خود تحت حریم زینب است
عمر زینب فخر مولا بود و بس
او به زهرا المثنی بود زینب است

کودکی هایم اتاقی ساده بود

کودکی هایم اتاقی ساده بود
قصه ای ، دُور اجاقی ساده بود
شب که می شد نقشها جان می گرفت
روی سقف ما که طاقی ساده بود
می شدم پروانه، خوابم می پرید
خوابهایم اتفاقی ساده بود
زندگی دستی پر از پوچی نبود
بازی ما جفت و طاقی ساده بود
قهر می کردم به شوق آشتی
عشق هایم اشتیاقی ساده بود  
ساده بودن عادتی مشکل نبود
سختی نان بود و باقی ساده بود


مادر پرستار دلم

ای روشنی بخش و چراغ منزلم

مادر پرستار دلم ای روشنی بخش و چراغ منزلم

تنها گل گلزار باغم مادر
بعد از خدا تنها امیدم مادر

من با دعایت روسفیدم مادر
مادر پرستار

 دلم ای روشنی بخش و چراغ منزلم

در قلب من این آرزوی آخر است
گویند بهشت در زیر پای مادر است

ای وای من قدر تو را نشناختم
من را ببخش تنها به خود پرداختم

مادر پرستار دلم

ای روشنی بخش و چراغ منزلم

تو با بدی ام ساختی و سوختی
تنها چراغ خانه را افروختی

هر جمعه ها چشمت به قاب جاده ها
شاید بیاید ام یجیب جاده ها

مادر پرستار دلم

 ای روشنی بخش و چراغ منزلم

کسی که تا همیشه پای من سوخت
چراغ خانه سرد من افروخت

شبی که سر به بالین تبم من
زمین و آسمان یکجا به هم دوخت

مادر تویی دار و ندارم مادر
بعد از تو من دیگر چه دارم مادر

ای گریه ات پشت و پناهم مادر
من با دعایت روبه راهم مادر

مادر پرستار دلم

 ای روشنی بخش و چراغ منزلم

سلطان غم چشم و چراغم مادر
تنها گل گلزار باغم مادر

بعد از خدا تنها امیدم مادر
من با دعایت رو سفیدم مادر

مادر پرستار دلم

ای روشنی بخش و چراغ وچراغ منزلم

 

اشعار امام زمان(عج) شب هفتم محرم

از دست فراقت گِله دارم، گله دارم

هر روز همین مسأله دارم، گله دارم

جا مانده ترین لاله ی باغ شهدایم

دلتنگی صد قافله دارم، گله دارم

من داغ برادر به جگر دارم و سوزم

زین غم که از او فاصله دارم، گله دارم

بی کرب و بلا، هیچ دم آرام نگیرم

آقا دل کم حوصله دارم، گله دارم

از این که به پشت تو نخواندیم نمازی

وقتی که به لب نافله دارم، گله دارم

ما هر چه که خواندیم، فقط بارش زهراست

گاهی که خیال صله دارم،گله دارم

یک نامه نشد تا که برایت بنویسم

صدها ورق باطله دارم، گله دارم

عمری ست که با دیدن هر کودک در خواب

من پرسشی از حرمله دارم، گله دارم :

گیرم که زدی تیر، چرا خنده نمودی

صد زخم از آن هلهله دارم، گله دارم

سید مجتبی شجاع