به سیل
اشک باید شست راه کاروان را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها
را
کدامین
کاروان آهنگ یوسف با خودش دارد
غم ابرو کمانان مینوازد قد کمانها
را
نه
پیراهن به تن مانده نه بوی پیرهن مانده
امان از این چنین داغی که میبرد امانها
را
به ما
با چشم و ابرو گفته بودند از چنین روزی
ولی باور نمیکردیم این خط و نشانها
را
به
دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودند
همانانی که با خود میبردند این استخوانها
را
اگر
دریا نمیگنجد به کوزه با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را
به ما
گفتند یوسفها به کنعان باز میگردند
ندانستیم با تابوت میآرند آنها را
به روی
شانه لرزان مردم یک به یک رفتند
خدا از شانه مردم نگیرد این تکانها
را
نرفتم کربلا اینطورگفتند
که لازم داره ویزا خب ولی من
نرفتم کربلا دارم بهونه
ولی موندم توی مشهدنرفتم
دیگه تابستونم آقاتموم شد
ولی راستی بلیط هاهم گرون شد
پیامک هایی به مناسبت اول ذی الحجه سالروزازدواج
سالروز ازدواج فرخنده حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س)
غیرت
غیرت، یعنی: دفاع از محجوب در برابر متجاوز.
غیرت یعنی: پاسداری از حریم عفت ناموس خویش.
غیرت خصلت خدایی و از خصال پیامبران و مؤمنان است.
غیرت؛ یعنی: کوتاهی و اهمال نکردن در حفظ
دل من را اسیر تو کرده
جلوه هایی که دم به دم داری
حضرت عشق! حضرت باران!
در دل خسته ام حرم داری
در هوای زیارت حرمت
در به در می شویم مثل نسیم
السلام علیک یابن رئوف
السلام علیک یابن کریم
دل به آفاق جود می بندد
هر کسی آمد و اسیرت شد
در جوانی دل شکستة ما
سرو قامت خمیده پیرت شد
از نگاهت مراد می گیرم
شده قلبم مرید چشمانت
شاهد لحظه های دلتنگی!
دل تنگم شهید چشمانت
جان من! بین خانة خود هم
به خدا آنقدر غریبی که
غربتت را کسی نمی فهمد
تویی و قلب بی شکیبی که …
قفس غربت و دلی مجروح
پر و بال پرنده می ریزد
گریه می باری و کنارت باز
ام فضل است خنده می ریزد
سر به دیوار بی کسی داری
در غروب غریب فاصله ها
گم شده ناله های بی رمقت
در هیاهوی شوم هلهله ها
دگر آقا تو خوب می دانی
نالة بی جواب یعنی چه
التماس نگاه لب تشنه
ندبة آب آب یعنی چه
به فدای کبوترانی که
دست در دست آسمان دادند
بال در بال ، گریه در گریه
به تنی خسته سایه بان دادند
حجره ات کربلا شده آقا
گریه های من اختیاری نیست
جای شکرش هنوز هم باقیست
در کنار تو نیزه داری نیست
غرق در خاک و خون رها مانده
بین گودال پیکر خورشید
خواهری خسته بوسه می گیرد
از گلوی مطهر خورشید
سر قرآن که رفت بر نیزه
آسمان غرق در تلاطم شد
در هجوم سپاه سر نیزه
آیه های مقطعه گم شد
شاعر: یوسف رحیمی