#صدای_معلم
به نام خدای انواع معلم ها
خدای معلمان رسمی
نهضتی ها
و خریدخدماتی ها...
در گرماگرم سرگرمی بزرگان مجلس
برای رتبه بندی معلمان رسمی
سه ماه میشود که، *حقوق ما و بیمه ما* را نداده اند...
بله نداده اند !!
چون ریش سفیدان مملکتم ناگهان یادشان آمد که ما۲۴ساعت کار میکنیم نه۴۸ساعت!!!
ما کارگریم نه معلم...
این همه درس خواندیم و شبانه روز تولید محتوا کردیم....
اینهمه در زمستان و تابستان به انواع و اقسام ضمن خدمت ها رفتیم و حتی مستحق دریافت گواهی رسمی نبودیم!
هنوز نمیدانیم آیا از سال گذشته چقدر معوقه داریم چون حق نداریم حتی بدانیم حقوق ماهیانه مان چقدر است!
اینترنت از جیب مان صرف کردیم
و با ۴۰ دانش آموز و یا گاهی بیشتر و۴۰ مدل والدین جورواجور.... در روزهای سخت کرونایی سر و کله زدیم
از وقت خانواده و فرزندمان زدیم
۲۴ساعت لعنتی کم بود برای دادن حداقل حقوق کارگری به یک معلم خرید خدمت...!!
خسته ام از تمام مسئولان
از مسئولی که نمیداند زندگی من گره خورده به تصمیمات سخیف و مسخره ی او...
او که حقوقش ماه به ماه در جیبش گذاشته میشود
باید هم مرا نشناسد و به جا نیاورد...
باید هم بگوید که مرا *خریده*! و حالا میخواهد *ارزان تر* بخرد!
من معلمی هستم که تا کشور به من نیاز داشت در خط مقدم آموزش بودم
اما حالا که اوضاع دارد آرام میشود شده ایم وبال گردن این و آن...
آقای مسئول!
سابقه معلمان خرید خدمت حداقل به 13 سال می رسد.
13 سال زحمت خالصانه و پابه پای دیگر معلمان بودن....
چندین سال تلاش و درس پژوهی و تولید محتوا و....
*خدایا* ما به تو شکایت میکنیم
از بی مسئولیتی کسانی که در این گرانی ها و سختی ها
زندگیمان را سخت تر میکنند
جناب مسئول
اگر میخواهی وجهه ات در بین مردم خراب نشود
لازم نیست
بند و تبصره و قانون بیاوری
این روزها آموزش و پرورش شبیه نامادری شده برایمان..
سه ماه خستگی ما معلمان خریدخدمت
*آتش آخرتتان* باشد....
با تشکر
نامه ای به مسئول مسلمان کشورم
_فرهنگیان
فرق فقیر و گدا
عارفی در «بصره» زندگی می کرد. روزی هوس "خرما" کرده بود اما سکهای برای خرید نداشت. نزد خرمافروش رفت و کفشهایش را به او داد و گفت: "در ازای اینها به من مقداری خرما بده"
خرمافروش که کفشهای کهنه او را دید، آنها را بر زمین انداخت و گفت: "اینها هیچ ارزشی ندارند، عارف، کفشهایش را برداشت.
مردی که این صحنه را تماشا می کرد به خرمافروش گفت: "آیا او را نشناختی؟ او، فلان عارف بزرگ بود"
خرمافروش که از کار خود پشیمان شده بود، طبق خرما را برداشت و به دنبالش دوید و با التماس به او گفت: "بایست تا هر قدر خرما میخواهی به تو بدهم"
عارف رویش را به او کرد و گفت: "برگرد که من دینم را به خرما نمی فروشم، برو تا از این پس، فقیر را از گدا تشخیص بدهی"
خرمافروش با تعجب پرسید: "فرقشان چیست؟!
عارف گفت: "فقیر آن است که ترک دنیا کرده؛ اما گدا کسی است که دنیا، ترک او کرده است"
مصابیح القلوب
کشف یک گور دسته جمعی قربانیان داعش در دیالی
یک گور دست جمعی مربوط به قربانیان اعدام شده توسط عناصر گروه تروریستی داعش در استان دیالی #عراق کشف شد./صابرین نیوز
ما آدمهای فراموشکار
گاهی چه راحت از خاطر میبریم که خداوندی که در دوران جنینی که هیچ قدرت دفاعی از خودمان نداشتیم، چه زیبا از ما مراقبت کرد و بعد از آن در دوران کودکی با وجود هزاران خطر چگونه ما را حفظ کرد و پرورشمان داد. حالا هم همان خدا، خدای ماست اما ما عوض شدیم، خواستیم همه چیز را کنترل کنیم، خواستیم با جوش و حرص و استرس نشان دهیم که چقدر آینده نگر و دغدغه مند هستیم. باید اعتراف کنیم، ایمانی که در کودکی به پدر ومادر خودمان داشتیم، را از دست داده ایم و به همان اندازه به خداوند ایمان و باور نداریم اما خداوند باز هم عاشق و حافظ و منجی ماست، درست در لحظه ای که به او چشم امید میبندیم.
لا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوکَ وَأَهْلَکَ
ﻣﺘﺮﺱ ﻭ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﻣﺒﺎﺵ ، ﻗﻄﻌﺎً ﻣﺎ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺗﻮ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﻫﺴﺘﻴﻢ
سوره عنکبوت (33)
مراقب دهانت باش
آیت الله حسن زاده آملی می فرماید:نمازگزار خیلی باید مواظب دهانش باشد تا آن را همیشه پاک نگه دارد.
او که در هنگام نماز می ایستد و «بسم الله الرّحمن الرّحیم» می گوید،این کلام او باید از کانال صحیحی عبور کند.
زیرا گاهی آب پاک است، امّا از آن جایی که آن مجرا و کانالی که آب از آن عبور می کند آلوده است، آب نیز آلوده می شود.«بسم الله الرّحمن الرّحیم» پاک است، امّا از آن جا که دهان و زبان نمازگزار آلوده است،
این نیز از پاکی به در می آید و آلوده می شود، لذا نمازش نتیجه نمی دهد.این جا است که معلوم می شود مجری آلوده بوده و طهارت نداشته.