دودیدن

دودیدن

شاعری می‌سرود با سیگار

از خماری و درد تا سیگار

تو ندانی که ارزشش باشد

پر بهاتر ز کیمیا سیگار

دوش گفتا مدیر شمسایی

با صدایی رسا رسا سیگار

مثل یاقوت و لعل و الماس است

هدیه‌ای ناب و پربها سیگار

آن طلایی که در پی‌اش هستند

هست قطعاً همان طلا سیگار

دست میلاد و نازنین سیگار

کنج لب‌های پوریا سیگار

در ته کیف یاسمن فندک

لای انگشت بردیا سیگار

سر به یک آشنا زدم پرسید

ای رضا جان کراک یا سیگار

کودکش هم به جای پستانک

روی لب داشت گوییا سیگار

آن طرف کار یک سری قاچاق

این طرف هم که کار ما سیگار

قبل سیگار می‌خورم چایی

بعد چایی یکی دو تا سیگار

توی حمام یا در آسانسور

در جکوزی و در سونا سیگار

توی استخر دوستم ناصر

می‌پرد توی آب با سیگار

یک نفر زیر برف می‌دودید

گفتم آخر در این هوا سیگار؟

بین هر لقمه در سر سفره

یا مرتب پس از غذا سیگار

نصف شب می‌زنیم قلیان و

کله‌ی صبح، ابتدا سیگار

از مزخرف‌ترین تعارف‌ها

نازنینم گلم بیا سیگار

شاعری گفت زندگی یعنی

یک غزل قهوه با دوتا سیگار

پسر نوح با بدان بنشست

نم‌نمک رفت تا فرا سیگار

دود کافی که در هوا داریم

به همه می‌رسد چرا سیگار؟

رضا حسین‌پور

وطنز | بهترین شعرهای طنز

#یک_داستان_یک_پند سال 1364 شمسی است. اسماعیل کارگر فصلی است که 52 سال سن دارد و ووو

#یک_داستان_یک_پند

سال 1364 شمسی است. اسماعیل کارگر فصلی است که 52 سال سن دارد و در محله‌ی امام‌زاده شهر خوی زندگی می‌‌کند. در محلّه‌شان سوپر مارکتی به نام «آقا محمد» است. اسماعیل با این‌که فقیر است ولی خیلی خوش‌حساب و اعتبارش در محلّه زیاد است.

محمد صاحب سوپر اصرار می‌کند تا اسماعیل از آن برنج ایرانی که بتازگی از شمال برایش آمده را ببرد. اما اسماعیل سکوت می‌کند.

محمد می‌گوید: آقا اسماعیل برنج خوشمزه‌ای است، بَردار و هر موقع که پول دستت بود، بده.

اسماعیل چشمکی با تبسّم به آقا محمد می‌زند و می‌گوید: آقا محمد در چشم انسان یک حیا وجود دارد. وقتی من به این راحتی در جلوی مغازه تو می‌نشینم و سیگار می‌کشم به این علت است که به کسی بدهکار نیستم.

اگر روزی بدهکار تو باشم و تو سلام مرا کمی سرد جواب دهی من ناراحت می‌شوم چون بدهکار تو هستم و زمانی که چشمم به چشم تو بیفتد، شرم می‌کنم. اما این شکمِ من چشم ندارد تا مرا نگاه کند که اگر نان خالی به او بدهم از او شرم کنم. پس بجای این‌که به تو بدهکار باشم به شکمم بدهکار می‌شوم و به شکمم می‌گویم هر زمان پول داشتی برنج خواهی خورد!!!!

اهدای سلول‌های بنیادی از طریق خون برای نخستین بار در خراسان رضوی

https://s4.uupload.ir/files/%D8%A7%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C_28q6.jpg

اهدای سلول‌های بنیادی از طریق خون برای نخستین بار در خراسان رضوی

نخستین اهدای سلول‌های بنیادی در خراسان رضوی از یک مرد ۳۵ ساله در پایگاه اهدای خون امام رضا (ع) مشهد انجام شد.

از لحاظ روانشناسی ما این وظیفه رو نداریم که...

از لحاظ روانشناسی ما این وظیفه رو نداریم که...

۱. همه‌ی آدم‌ها رو نجات بدیم یا بهشون کمک کنیم.

۲. کاری کنیم که همه تو هر شرایطی از ما خوششون بیاد.

۳. همه‌ی کارها رو خودمون به دوش بکشیم.

۴. همه رو راضی نگه داریم.

۵. همیشه همه‌چیز رو به تنهایی تو خودمون نگه داریم.

بلکه وظیفه‌ی ما اینه که...

۱. به همه محبت کنیم.

۲. خود واقعیمون باشیم.

۳. بیشتر از بقیه روی خودمون تمرکز کنیم.

۴. عقاید و نظرات خودمون رو داشته باشیم.

گهگاهی یه وقفه به خودمون بدیم و نفس عمیق بکشیم.

(زنگ سلامت) ابتلای ۸ درصدی مردم کرمانشاه به دیابت/ آمار مبتلایان به دیابت در دو سال اخیر افزایش یافته است

https://s4.uupload.ir/files/%D8%A7%D8%A8%D8%AA%D9%84%D8%A7%DB%8C_%DB%B8_5k5.jpg

ابتلای ۸ درصدی مردم کرمانشاه به دیابت/ آمار مبتلایان به دیابت در دو سال اخیر افزایش یافته است

 رئیس دبیرخانه کارگروه سلامت دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه به #مرصاد گفت: بر اساس مطالعات و تحقیقات انجام شده بیش از هشت درصد افراد در سطح استان کرمانشاه به تبع آمار کشوری به دیابت مبتلا هستند.