اوقات شرعی مشهد ، فردا 3 آذر 1400
اذان صبح 04:49
طلوع آفتاب 06:18
اذان ظهر 11:18
غروب آفتاب 16:19
اذان مغرب 16:38
نیمه شب شرعی 22:32
دوز سوم واکسن را چه زمانی تزریق کنیم؟
مسعود مردانی، عضو ستاد ملی مقابله با کرون:دز سوم واکسن کرونا باید بعداز گذشت ۶ ماه تزریق شود، در حال حاضر کارکنان بهداشت و درمان و افراد بالای ۶۰ سال واجد شرایط برای دریافت دز سوم هستند و این اقدام در مراکز و پایگاههای واکسیناسیون کشور انجام میشود.
نوع واکسنی که در دز سوم مورد استفاده قرار میگیرد بستگی به واکسنی دارد که افراد در دزهای اول و دوم دریافت کردهاند، افرادی که واکسن آسترازنکا و اسپوتنیک که در دز اول و دوم تزریق کردهاند برای دز سوم همین نوع واکسن را بزنند در صورت در دسترس نبودن باید کووپارس یا استراکوژن دریافت کنند.
آخرین اخبار لحظه ای آموزش و پرورش
همه دعوتیم
فرهنگیان ایران
«اَسْرَقَ النّاس» چه کسی است؟
آیت الله مجتهدی تهرانی:
دزدترین مردم «اَسْرَقَ النّاس» چه کسی است؟ دزدترین مردم آن کسی است که از نمازش می دزدد.
وقتی می خواهد به سجده برود، «سینِ» «سُبْحانَ رَبِّیَ الْأَعْلی وَ بِحَمْدِهِ» را قبل از رفتن به سجده، «حانَ رَبِّیَ الْأَعْلی» را در سجده، «وَ بِحَمْدِهِ» را هنگام بلند شدن از سجده می گوید. این نماز باطل است؛ زیرا به صورت عمدی طمأنینه در آن رعایت نشده است.
ولی اگر عمدی نباشد، و اشتباهاً ذکر را زودتر گفته باشد، نمازش باطل نیست، می تواند ذکر را دوباره تکرار کند؛ زیرا طمأنینه رکن است.
کسی که از نمازش می دزدد و نمازش بدون طمأنینه است، نه رکوع صحیح دارد، نه سجده صحیح، نه بعد از نماز دعا دارد، نه تعقیب دارد،
در واقع نمازش را مُچاله کرده و به گوشه ای پرتاب کرده است، مَثَل او مَثَل کسی است که لباس کهنه اش را در آورده و آن را مُچاله کرده و به گوشه ای پرت کرده است.
بعضی ها هستند که تا نمازشان تمام می شود و سلام می دهند، سریع بلند می شوند و می روند، دستشان را بلند نمی کنند که از خداوند حاجتی بگیرند.
شما همگیتان بعد از نماز یک دعا محل دارید که مستجاب می شود پس دستهایتان را بلند کنید و حاجت بگیرید.
#یک_داستان_یک_پند
مردی در بصره، سالها در بستر بیماری بود؛ بهطوری که زخم بستر گرفته بود؛ و اموال زیادی را فروخته بود تا هزینه درمان خود کند؛ همیشه دست به دعا داشت. روزی عالمی نزد او آمد و گفت: میدانی که شفا نخواهی یافت! آیا برای مرگ حاضری؟ گفت: بخدا قسم حاضرم.
داستان مرد بیمار به این طریق بود که، در بصره بیماری وبا آمد؛ و طبیبان گفتند: دوای این بیماری آب لیمو است. این مرد، تنها آب لیمو فروش شهر بود. که آبلیمو را نصفه با آب قاطی میکرد و میفروخت. چون مشتری زیاد شد، کل بطری را آب ریخته و چند قطرهای آبلیمو میریخت تا بوی لیمو دهد.
مردی چنین دید و گفت: من مجبور بودم بخرم تا نمیرم، ولی دعا میکنم زندگی تو بر باد برود چنانچه زندگی مردم را بر باد میدهی و خونشان را در شیشه میکنی. عالم گفت: از پول حرام مردم، نصف بصره را خریدی! و حالا ده سال است برای درمان و علاج خود آنها را میفروشی.
میدانی از آن همه مال حرام چه مانده است؟ دو کاسه! آن دو را هم تا نفروشی و از دست ندهی، نخواهی مرد! و زجرکش خواهی شد. پس مالت را بده که بفروشند تا مرگت فرا رسد. پیرمرد به پسرش گفت: ببر بفروش، چون مال حرام ماندنی نیست. چون پسر کاسهها را فروخت، پدرجان داد.