«تحلیل و بررسی نامه های امام حسین(ع)» قسمت ششم: ویژگی های اصلی رهبر و امام جامعه اسلامی از منظر امام حسین(ع)

«تحلیل و بررسی نامه های امام حسین(ع)» قسمت ششم: ویژگی های اصلی رهبر و امام جامعه اسلامی از منظر امام حسین(ع) در پاسخ به نامه کوفیان/ حضرت سرانجام حرکت خود را می دانست استاد سیدضیاء مرتضوی

در دهه اول ماه محرم الحرام و ایام سوگواری اباعبدالله الحسین(ع) قرار داریم. این ایام بهترین فرصت است تا شیعیان اباعبدالله الحسین(ع) با مکتب و سلوک آن حضرت بهتر و بیشتر آشنا شوند. یکی از متقن‌ترین و بهترین راه برای این شناخت و آگاهی، مطالعه ی بیانات نورانی خود حضرت است. براین ‌اساس شفقنا در مباحثی کوتاه که در ایام عزاداری حسینی (ع) ارائه خواهد شد، با همراهی حجت الاسلام و المسلمین استاد سیدضیاء مرتضوی به بررسی مضمون و محتوای ۸ نامه و بیان نورانی امام حسین(ع) می پردازد.

به گزارش شفقنا، استاد سیدضیاء مرتضوی در بررسی سومین نامه یا به عبارتی نخستین نامه امام حسین(ع) در پاسخ به کوفیان بیان کردند:

در بررسی نامه های امام حسین(ع) تا آنجا که مربوط به حرکت ایشان به عراق و سرانجام شهادت ایشان و یارانشان است؛ سومین نامه، نامه نخستی هست که حضرت از مکه به کوفیان نوشتند البته ایشان نامه دومی هم به کوفیان دارند که در میانه راه نوشتند و در بخش های بعدی بررسی می شود.

نامه نخست امام حسین(ع) به کوفیان

امام پس از اینکه وصیتنامه خودشان را برای محمدبن حنفیه نوشتند، برای اینکه حکومت وقت متوجه نشود و از حرکت ایشان جلوگیری نکند، با شتاب، شبانه و دو روز مانده به پایان ماه رجب سال ۶۰ به سمت مکه حرکت کردند. آنگونه که در منابع آمده، سه روز از شعبان گذشته بود که وارد مکه شدند، اگر این تاریخ درست باشد یعنی در کمتر از یک هفته (۵ یا ۶ روز) مسافتی بیش از ۴۰۰ کیلومتر را طی کرده باشند و خود را به مکه رسانده باشند، معلوم می شود که حضرت بسیار با سرعت و شتاب می رفتند. در حقیقت حرکت ایشان منزل به منزل نبوده و شاید هر روز حداقل دو منزل را طی کردند. و با توجه به اینکه حضرت روز هشتم ماه ذی الحجه از مکه خارج شدند، اگر بخواهیم طبق این تاریخ دقیقاً بیان کنیم ایشان ۴ ماه و حدود ۵ روز در مکه ماندند.

پس از اینکه حضرت در مکه ساکن شدند و خبرها طبعاً به اطلاع و گوش شیعیان و علاقه مندان ایشان مخصوصاً در عراق رسید، نامه های فردی و جمعی و پیک های فراوانی با بیان های متفاوت و از قشرهای مختلف از عراق و به صورت مشخص از کوفه به مکه روانه شد.

در همه این نامه ها و پیغام ها درخواست شده بود که امام راهی کوفه شوند و آنجا حرکت خودشان را ادامه دهند، امام پاسخ این نامه ها را دادند که این نخستین نامه حضرت در مکه به کوفیان پس از رسیدن این پیام های مختلف و نامه های متعدد و بی شماری بود که از کوفه رسید.

به صورت روشن اگر بخواهیم از میان آن نامه ها اشاره ای داشته باشیم، در پاسخ به نامه سران شیعه در کوفه مانند جناب سلیمان بن صرد خزاعی، مسیب بن نجبه، رِفاعَه بن شَدّاد بَجَلی و شخصیت شناخته شده و عاقبت بخیری چون جناب حبیب بن مظاهر بود. همچنین سایر شیعیان و افراد دیگری که طی جلسه و گردهمایی در کوفه موضوع را مطرح کردند و در اواخر ماه شعبان این نامه نوشته شد و توسط دو نفر فرستادند و تأکید کردند که با سرعت و بدون هیچ مکثی در راه، خود را به مکه برسانند و این نامه را به دست امام حسین(ع) بدهند؛ آنگونه که در تاریخ آمده این نامه در تاریخ ۱۰ ماه رمضان به دست امام رسید/ شفقنا

«شرح و تحلیل خطبه امام حسین(ع) در منا» قسمت ششم: مردمان در درد، غافلان در رقص!- استاد سروش محلاتی

«شرح و تحلیل خطبه امام حسین(ع) در منا» قسمت ششم: مردمان در درد، غافلان در رقص!- استاد سروش محلاتی

فراز ششم: لَقَدْ خَشِیتُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِکُمْ نَقِمَهٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ…

سخن در فراز ششم خطبه امام حسین(ع) در نقد و بررسی عملکرد عالمان دین در برابر نابسامانی‌های اجتماعی ا‌ست. موضوع این بخش از سخنان حضرت، این‌ است که علماء توقع و انتظار آن را دارند که در پیشگاه الهی از قرب و منزلت برخوردار باشند ولی حضرت آن‌ها را نسبت به چنین خیال خامی تخطئه می‌کنند و می‌فرمایند رویه‌ و رفتار شما نه‌تنها تناسبی با بهشت الهی ندارد بلکه این رفتار متناسب با عذاب الهی ا‌ست و بترسید که عذاب الهی گریبان شما را بگیرد: حضرت فرمودند: «لَقَدْ خَشِیتُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِکُمْ نَقِمَهٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ» من نگران آن هستم که نقمتی از نقمت‌های الهی و عذابی الهی به‌سراغ شما بیاید.

اهمیت وظیفه اجتماعی نخبگان

اگر فرض کنیم که مخاطبان این سخن شخصاً افراد فاسدی نیستند، آن‌وقت با این سؤال مواجه می‌شویم که چرا امام حسین(ع) به کسانی که عالم و دانشمندند و در میان مردم نام نیک دارند و به‌ خیرخواهی شناخته می‌شوند، وعده‌ی جهنم می‌دهند و آینده‌ی خطرناکی را برای آن‌ها پیش‌بینی می‌کنند؟ پاسخ این ا‌ست که این عالمان و دانشمندان هرچند از نظر فردی، انسان‌های خوبی بودند اما به‌لحاظ اجتماعی، تکالیف و وظایف خود را به‌درستی عمل نکرده‌اند و این تضاد بین رفتار شخصی و رفتار عمومی باعث هلاکت آن‌ها می‌شود.

در این فراز ششم، حضرت عملکرد آن‌ها را از نظر اجتماعی مورد بررسی قرار می‌دهند تا معلوم شود با چه معیارها و شاخص‌هایی درباره‌ی رفتار دیگران (به‌خصوص علماء و نخبگان) می‌توان داوری کرد؟ ما معمولاً براساس معیارهای فردی درباره‌ی افراد نظر می‌دهیم. وقتی می‌گوییم شخصی خوب است، یعنی به وظایف شخصی خود عمل می‌کند. وظیفه‌ شخص، نماز، روزه، حج، خمس، زکات و… است، به‌ این واجبات الهی مقید است پس انسان خوب و مؤمنی ا‌ست. اما این داوری، یک داوری یک‌جانبه و ناقص است. نمی‌گوییم باطل ولی ناقص است چون برای داوری درباره‌ی افراد باید به جنبه‌ی دیگری هم توجه کرد و آن این ا‌ست که آیا این انسان فرهیخته، وظایف خود در قبال دیگران را هم به‌درستی انجام می‌دهد؟

اعتراض امام حسین(ع) در این سخنرانی به علماء و دانشمندان، به‌لحاظ زندگی شخصی آن‌ها نیست که مثلا شما اهتمام به نماز یا روزه ندارید یا مواظب زبان یا چشم خود نیستید. این مقولات در کلام امام حسین(ع) مطرح نشده است. این‌ها داوری‌هایی‌ در قلمرو دینداری شخصی‌ است.‌ آن‌چه که حضرت مطرح می‌کنند، این ا‌ست که عالم دین مسئولیت اجتماعی هم دارد، آیا به ‌اقتضاء این مسئولیت عمل می‌کند؟

اقتضائات این مسئولیت اجتماعی برای علماء دین چیست و چه توقع و انتظاری از عالمان دین در قبال مردم وجود دارد؟ برخی فکر می‌کنند توقع و انتظار از عالم دین، این ا‌ست که به خدمات اجتماعی اقدام کند. البته خدمات اجتماعی برای هر انسانی، یک فضیلت و ارزش است و اگر عالم دین هم به آن اقدام کند، کار ارزشمندی انجام داده است. این‌که بزرگواری مثل مرحوم آیت الله فیروز‌آبادی نماینده مجلس در دوران مشروطه باشد و آن‌چه را که به‌عنوان حق‌الوکاله از حکومت گرفته بود، خودش استفاده نکند و جمع کند و با آن حقوق دوران نمایندگی، یک بیمارستان بسازد که بشود بیمارستان فیروزآبادی در شهر ری، کار بسیار ارزشمند، زیبا و ماندگاری ا‌ست ولی از عالم دین به‌عنوان «عالم دین»، توقعات و انتظارات دیگری می‌رود. چون این خدمات مثل ساخت بیمارستان، مسجد، حسینیه، عمران و آبادانی برای مردم، از تکالیف عمومی مردم است که البته علماء هم در حد توان باید با‌ آنها همراهی و مشارکت داشته باشند. اما آن وظیفه‌ی اختصاصی و ویژه‌ای که برعهده‌ی دانشمندان و نخبگان قرار دارد، امر دیگری ا‌ست و امام حسین(ع) آن تکلیف ویژه را مطرح می‌کنند.

آن تکلیف ویژه این ا‌ست که عالمان دین در برابر نابسامانی‌هایی که وجود دارد (به‌خصوص آن‌جایی که پای تضییع حقوق مردم در میان است) چگونه عمل می‌کنند؟ امام حسین(ع) وقتی می‌خواهند عالمان دین را مورد ارزیابی قرار دهند و آسیب‌شناسی نسبت به این طبقه داشته باشد، براساس این معیار قضاوت می‌کند که در مواجهه‌ با درد مردم چه موضعی در میان عالمان دین وجود دارد و آیا همان‌گونه که برای درد خود فریاد برمی‌آورد، برای درد مردم هم فریاد برمی‌آورد؟ حضرت این ملاک را مطرح فرموده‌اند و ما عالم دین را با این شاخص می‌شناسیم./شفقنا

«شرح و تحلیل خطبه امام حسین(ع) در منا» قسمت ششم: مردمان در درد، غافلان در رقص!- استاد سروش محلاتی

«شرح و تحلیل خطبه امام حسین(ع) در منا» قسمت ششم: مردمان در درد، غافلان در رقص!- استاد سروش محلاتی

فراز ششم: لَقَدْ خَشِیتُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِکُمْ نَقِمَهٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ…

سخن در فراز ششم خطبه امام حسین(ع) در نقد و بررسی عملکرد عالمان دین در برابر نابسامانی‌های اجتماعی ا‌ست. موضوع این بخش از سخنان حضرت، این‌ است که علماء توقع و انتظار آن را دارند که در پیشگاه الهی از قرب و منزلت برخوردار باشند ولی حضرت آن‌ها را نسبت به چنین خیال خامی تخطئه می‌کنند و می‌فرمایند رویه‌ و رفتار شما نه‌تنها تناسبی با بهشت الهی ندارد بلکه این رفتار متناسب با عذاب الهی ا‌ست و بترسید که عذاب الهی گریبان شما را بگیرد: حضرت فرمودند: «لَقَدْ خَشِیتُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِکُمْ نَقِمَهٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ» من نگران آن هستم که نقمتی از نقمت‌های الهی و عذابی الهی به‌سراغ شما بیاید.

اهمیت وظیفه اجتماعی نخبگان

اگر فرض کنیم که مخاطبان این سخن شخصاً افراد فاسدی نیستند، آن‌وقت با این سؤال مواجه می‌شویم که چرا امام حسین(ع) به کسانی که عالم و دانشمندند و در میان مردم نام نیک دارند و به‌ خیرخواهی شناخته می‌شوند، وعده‌ی جهنم می‌دهند و آینده‌ی خطرناکی را برای آن‌ها پیش‌بینی می‌کنند؟ پاسخ این ا‌ست که این عالمان و دانشمندان هرچند از نظر فردی، انسان‌های خوبی بودند اما به‌لحاظ اجتماعی، تکالیف و وظایف خود را به‌درستی عمل نکرده‌اند و این تضاد بین رفتار شخصی و رفتار عمومی باعث هلاکت آن‌ها می‌شود.

در این فراز ششم، حضرت عملکرد آن‌ها را از نظر اجتماعی مورد بررسی قرار می‌دهند تا معلوم شود با چه معیارها و شاخص‌هایی درباره‌ی رفتار دیگران (به‌خصوص علماء و نخبگان) می‌توان داوری کرد؟ ما معمولاً براساس معیارهای فردی درباره‌ی افراد نظر می‌دهیم. وقتی می‌گوییم شخصی خوب است، یعنی به وظایف شخصی خود عمل می‌کند. وظیفه‌ شخص، نماز، روزه، حج، خمس، زکات و… است، به‌ این واجبات الهی مقید است پس انسان خوب و مؤمنی ا‌ست. اما این داوری، یک داوری یک‌جانبه و ناقص است. نمی‌گوییم باطل ولی ناقص است چون برای داوری درباره‌ی افراد باید به جنبه‌ی دیگری هم توجه کرد و آن این ا‌ست که آیا این انسان فرهیخته، وظایف خود در قبال دیگران را هم به‌درستی انجام می‌دهد؟

اعتراض امام حسین(ع) در این سخنرانی به علماء و دانشمندان، به‌لحاظ زندگی شخصی آن‌ها نیست که مثلا شما اهتمام به نماز یا روزه ندارید یا مواظب زبان یا چشم خود نیستید. این مقولات در کلام امام حسین(ع) مطرح نشده است. این‌ها داوری‌هایی‌ در قلمرو دینداری شخصی‌ است.‌ آن‌چه که حضرت مطرح می‌کنند، این ا‌ست که عالم دین مسئولیت اجتماعی هم دارد، آیا به ‌اقتضاء این مسئولیت عمل می‌کند؟

اقتضائات این مسئولیت اجتماعی برای علماء دین چیست و چه توقع و انتظاری از عالمان دین در قبال مردم وجود دارد؟ برخی فکر می‌کنند توقع و انتظار از عالم دین، این ا‌ست که به خدمات اجتماعی اقدام کند. البته خدمات اجتماعی برای هر انسانی، یک فضیلت و ارزش است و اگر عالم دین هم به آن اقدام کند، کار ارزشمندی انجام داده است. این‌که بزرگواری مثل مرحوم آیت الله فیروز‌آبادی نماینده مجلس در دوران مشروطه باشد و آن‌چه را که به‌عنوان حق‌الوکاله از حکومت گرفته بود، خودش استفاده نکند و جمع کند و با آن حقوق دوران نمایندگی، یک بیمارستان بسازد که بشود بیمارستان فیروزآبادی در شهر ری، کار بسیار ارزشمند، زیبا و ماندگاری ا‌ست ولی از عالم دین به‌عنوان «عالم دین»، توقعات و انتظارات دیگری می‌رود. چون این خدمات مثل ساخت بیمارستان، مسجد، حسینیه، عمران و آبادانی برای مردم، از تکالیف عمومی مردم است که البته علماء هم در حد توان باید با‌ آنها همراهی و مشارکت داشته باشند. اما آن وظیفه‌ی اختصاصی و ویژه‌ای که برعهده‌ی دانشمندان و نخبگان قرار دارد، امر دیگری ا‌ست و امام حسین(ع) آن تکلیف ویژه را مطرح می‌کنند.

آن تکلیف ویژه این ا‌ست که عالمان دین در برابر نابسامانی‌هایی که وجود دارد (به‌خصوص آن‌جایی که پای تضییع حقوق مردم در میان است) چگونه عمل می‌کنند؟ امام حسین(ع) وقتی می‌خواهند عالمان دین را مورد ارزیابی قرار دهند و آسیب‌شناسی نسبت به این طبقه داشته باشد، براساس این معیار قضاوت می‌کند که در مواجهه‌ با درد مردم چه موضعی در میان عالمان دین وجود دارد و آیا همان‌گونه که برای درد خود فریاد برمی‌آورد، برای درد مردم هم فریاد برمی‌آورد؟ حضرت این ملاک را مطرح فرموده‌اند و ما عالم دین را با این شاخص می‌شناسیم./شفقنا

شب هفتم، شب رضاست.

https://s4.uupload.ir/files/%D8%B4%D8%A8_%D9%87%D9%81%D8%AA%D9%85_pbh.jpg

شب هفتم، شب رضاست.

حسین(ع) بهترین الگوی پایداری و رضایت است. هنگامی که علی اصغر(ع) فدا شد بر قضای الهی گردن نهاد و خطاب به خداوند گفت: ای خدا! چون تو این صحنه‌ها را می‌بینی تحمل این مصیبت‌ها بر من آسان می‌شود.

همگام با قافله آزادگی/ وقایع روز ششم محرم و آغاز ظلمی دیگر بر حسین(ع) با تهمتی بی اساس به حضرت علی(ع)

همگام با قافله آزادگی/ وقایع روز ششم محرم و آغاز ظلمی دیگر بر حسین(ع) با تهمتی بی اساس به حضرت علی(ع)

نحوه شهادت حضرت قاسم(ع)

شیعیان ایران شب ششم محرم را به حضرت قاسم(ع) اختصاص می دهد. درباره نحوه شهادت قاسم بن الحسن(ع) ابومخنف به نقل از حُمید بن مسلم می گوید: نوجوانی همچون ماهپاره آمد با شمشیری در دست و پیراهنی بر تن، لنگی بسته و نعلینی که به پا کرده بود. بند نعل پای چپش پاره شد(خم شد آن را درست کند)، عمر و بن سعد بن نُفیل ازدی به من گفت: «به خدا قسم بر او می تازم.» گفتم: «چرا چنین می کنی؟ افرادی که احاطه اش کرده اند، او را بس است.» گفت: «به خدا بر او می تازم.» آنگاه بر او تاخت و با شمشیر ضربه ای بر سرش زد، جوانک با صورت بر زمین افتاد و گفت: «عمو جان!» حسین(ع) مانند بازِ شکاری پدیدار شد و مانند شیر غضبناک تاخت و ضربه ای بر عمرو زد، او هم که می خواست جلوی ضربت را بگیرد، ساعدش را سپر کرد که بر اثر آن ضربه، دستش از مفصل جدا شد و بر زمین افتاد و آنقدر اسبان بر او تاختند که مرد.

گرد و خاک که فرو نشست، حسین را دیدم که بالای سر جوانک ایستاده، در حالی که او پا بر زمین می زد، حسین فرمود: «دور باد قومی که تو را کشتند؛ مردمانی که در روز قیامت دشمنشان جدّت (رسول الله) باشد! این امر بر عمویت ناگوار است که او را صدا بزنی، اما پاسخ نگوید یا تو را پاسخ دهد، اما سودی نرساند! به خدا این صدا، صدای کسی است که خونخواهانش فراوان و یارانش اندک اند.» آنگاه قاسم را به سینه چسباند و از زمین بلند کرد.

حُمید بن مسلم می گوید: جوانک را نگاه کردم، در حالی که پاهایش به زمین کشیده می شد. حسین، قاسم را آورد و در کنار علی اکبر گذاشت؛ دیگر کشتگان اهل بیت نیز در اطراف آن دو تن قرار داشتند. من درباره آن جوانک پرسیدم، گفتند که قاسم بن الحسن بن علی بن ابی طالب است. (تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۴۷، به نقل از ابی مخنف، الارشاد، ج ۲، ص ۱۰۷ و ۱۰۸) شفقنا