سوی میدانِ بلا ، شَه پسری آمده است
اَشهد اَنّ علیّا قَدَری ، آمده است
شده نامش چو علی کوریِ چشمان عدو
یا علی بهر پسر چون سپری آمده است
بس که از جِلوه شبیه است به رخسار رسول
شده شایع که رسول دگری آمده است
بین آن لشکر تاریک دلِ بی همه چیز
صحنه روشن شده ، قرص قمری آمده است
پیش چشمانِ پدر راه برو ، اکبر من
مادرت سوی تو با چشم تری آمده است
داغ عبّاس اگرچه کمرم را بشکست
رفته گیر از همه اعضا ، خبری آمده است
اِرباً اِربا شده اعضای تنت از دمِ تیغ
روی نِی بهر سفر ، همسفری آمده است
خامس آل عبا را برسانید عبا
نه تنی مانده نه پا و نه سری آمده است
این خبر را برسانید به لیلای حزین
با عبا سوی حرم یک پدری آمده است
وقایع روز هشتم محرم سال61
در روز هشتم محرم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیه السلام کلنگی برداشت و در پشت خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را کَند.
آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد.
هنگامی که خبر این ماجرا به عبیداللّه بن زیاد رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که: به من خبر رسیده است که حسین چاه میکَند و آب بدست میآورد.
به محض اینکه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد و کار را بر حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.
در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟مگر من مسلمان نیستم؟
گفت: اگر تو خود را مسلمان میپنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن مینوشند از آنان مضایقه میکنی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من میدانم که آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته ام و نمیدانم باید چه کنم؛ آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش میسوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که میدانم کیفر این کار، آتش است؟
ای مرد همدانی! حکومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمیبینم که بتوانم از آن گذشت کنم.
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند.
امام علیه السلام مردی از یاران خود بنام "عمرو بن قرظة" را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.
شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند.
امام حسین علیهالسلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علی اکبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص کرد.
در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام که فرمود: آیا میخواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد.
یک بار گفت: میترسم خانه ام را خراب کنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه ات را میسازم.
ابن سعد گفت: میترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم.
عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و میترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.
حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمیگردد، از جای برخاست در حالی که میفرمود: تو را چه میشود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد.
به خدا سوگند! من میدانم که از گندم عراق نخواهی خورد!
ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است.
پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ای به عبیداللّه نوشت و ضمن آن پیشنهاد کرد که حسین علیه السلام را رها کنند؛ چرا که خودش گفته است که یا به حجاز برمیگردم یا به مملکت دیگری میروم.
عبیداللّه در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت کند...
کشف الغمه،ج2،ص47
بحارالانوار،ج44،ص388
ارشاد،شیخ مفید،ج2،ص82
عشق یعنی کربلا دشت بلا
عشق یعنی عاشقی در نینوا
عشق یعنی صوت قرآن روی نی
عشق یعنی سر جدا بر نیزه ها
عشق یعنی تشنه لب برروی خاک
شاهدی شد زینبو یا زهرا
مشک آبی دست عباس سوی آب
عشق یعنی دست او از تن جدا
فاتحی شد تا ابد آن سردار
عشق یعنی زنده بادا باوفا
فرهاد
عصر عزیزان بخیر
حضرت زهرا یاور باشد بر شما
اشک بر امام حسین علیه السلام، درمان بیماری های روحی و جسمی
امام رضا علیه السلام: اشک بر حسین، گناهان بزرگ را فرو می ریزد.
بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۸۴
طبق فرموده امام صادق علیه السلام، یکی از علل بیماری، گناه است. بنابراین، توبه و هر عاملی که پاک کننده گناهان باشد، می تواند درمان بیماری باشد.
در نتیجه طبق فرمایش امام رضا علیه السلام، اشک بر امام حسین علیه السلام پاک کننده گناهان و به تبع آن شفای بیماری است.
دو سرباز و یک سرجوخه ایرانی ۴۸ ساعت قوای روس را در مرز جلفا متوقف کردند و سر آخر هم شهید شدند، اما جلفا را واگذار نکردند بلکه جلفا سقوط کرد.