ألسَّلاَمُ عَلَیکِ یَا فَاطِمَةَ المَعصُومِة (س) اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّه
پیامبر اکرم (ص):
من دَخَلَ السّوقَ فَاشتَرى تُحفَةً فَحَمَلَها إلى عِیالِهِ، کانَ کَحامِلِ صَدَقَةٍ إلى قَومٍ مَحاویجَ ، وَلیَبدَأ بِالإِناثِ قَبلَ الذُّکورِ؛
هر کس وارد بازار شود و هدیه اى بخرد و آن را براى خانواده اش ببَرد، همانند کسى است که براى عدّه اى نیازمند، صدقه مى بَرَد، و باید آن هدیه را نخست به دختران بدهد و سپس به پسران.
ثواب الأعمال : ص ٢٣٩ ح ١
rasanewsagency
آمار سال 97 از درآمد کنسرت ها، سینما و فقط سالن های تئاتر شهر چیزی حدود 494.054.314.500 میلیارد تومان است که مالیات آن 14.821.629.350میلیارد تومان است که با آن میتوان 5هزار شغل ایجاد کرد یعنی فقط در سال 97 پنج هزار نفر را از کولبری نجات میدادیم این آمار بدون در نظر گرفتن مالیات تمام اجراهای تئاتر و تبلیغات و پزشکان و دلالان است!!
#بدون_توقف
#بازیگر
#سینما
#دورهمی
#کولبر
#کرد
بدون توقف
https://eitaa.com/bedonetavaghoff
که میداند سلبریتی چطور آمد در این گیتی؟
یه لبریتی، دو لبریتی، علی برکت سه لبریتی!
کماکان پله کانهای ترقی را برو بالا
که روزی چارلبریتی شوی و پنج لبریتی
کجا فرزند میزایی؟ به زایشگاه جیبوتی
سیاست را کجا خواندی؟ به دانشگاه هاییتی
زمانی زیر این پرچم، زمانی پشت آن آدم
فقط عفریطه می روید از این افراط و تفریطی
عمل پشت عمل، رحمی به حال عاشقانت کن
زدی آتش به جانها ای دماغ چوبکبریتی
خودت را در نخودهای تمام آشها کردی
چه کردی با تمام آشها ای لوبیاچیتی
چه دردی از تو درمان میکند ای درد بی درمان
کلاه آنتونی هاپکینزی و کفش برَد پیتی
سلبریتی زلیخا بود، مجنون بود، شیدا بود
تو انگشت چپ او هم نخواهد شد درِ پیتی
بیا و دست بردار از سر ما بینوا مردم
صفای روستاییمان نخواهد شد صفاسیتی
تو را از ناسزاها بیش از این چیزی نمیگویم
سلبریتی! سلبریتی! سلبریتی! سلبریتی!
مهدی جهاندار
وطنز پایگاه شعر و ترانه طنز
vatanz
+ شرمنده کری جان صدبار به این عباس گفتم خودکارشو بذاره رو ضامن، گوش نمیده که.
- دشمنت شرمنده، نه بابا چیزی نیست، یه خورده کوفته شده.
+ میگن زردچوبه و سفیده تخم مرغ واسه کوفتگی خوبه.
- بگو جونِ کری؟
+ جون تو.
- چه خوب! یادم باشه اینا رو هم به لیست تحریم های دارویی اضافه کنم.
میلاد سعیدی
طنزیمtanzym_ir
*حکایت مدیریت بحران معلم*
روزی معلم یکی از مدارس تهران و شهرستانهای تهران به جز فیروزکوه و دماوند، به بچه های کلاس گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان می آید، سیب زمینی بریزند و با خود به مدرسه بیاورند.
فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند. در کیسهی هرکدام چند سیب زمینی بود. معلم به بچه ها گفت تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.
پس از یک هفته معلم گفت: از اینکه یک هفته سیب زمینی های سنگین را با خود حمل می کردید، خسته شدید و از بوی بد سیب زمینی های گندیده کلافه بودید درست است؟
دانش آموزان گفتند: آقا اجازه؟ خیر چون در این یک هفته مدرسه به خاطر آلودگی هوا تعطیل بود و ما اصلا نتوانستیم از خانه بیرون برویم .
معلم که درس ارزشمندش به دیوار خورده بود و چیزی نمانده بود ضایع شود فورا به خود مسلط شد و گفت: بله عزیزان بدانید که نفرت نیز مانند آلودگی هوای تهران و شهرستانهای تهران به جز فیروزکوه و دماوند مانع کار و زندگی انسان می شود.
بدین صورت معلم به عنوان "مدیر کل واحد استخراج درس زندگی از تعطیلی مدارس" به استخدام ستاد مدیریت بحران درآمد.
فرزانه صنیعی
طنزیمtanzym_ir