تلنگر : زنگ دیکته که میشد، اول کلاس نفر وسط رو میفرستادن پایین نیمکت تا بی اعتمادی رو درسمون بدن !

تلنگر

زنگ دیکته که میشد، اول کلاس نفر وسط رو میفرستادن پایین نیمکت تا بی اعتمادی رو درسمون بدن !

دیکته شروع میشد و حواسها به دهان معلم ، سریع باید مینوشتیم تا جا نمونیم، نه، تا بدونیم به هرقیمتی شده باید پابه پای بقیه جلو بریم وگرنه کلاهمون پس معرکه ست!

دیکته تموم میشد، برگه هارو بالا میگرفتیم تا بدونیم برای جامونده ها فرصت جبرانی نیست!

معلم برگه ها رو صحیح میکرد، از کنار؛ درست ها؛ با سرعت میگذشت و زیر ؛ غلط ها؛ یه خط قرمز میکشید تا درس اخر رو کامل کنه که درستها مهم نیستند و فقط با غلط ها قضاوت خواهیم شد !

خیلی طول کشید تا فهمیدم در کنار بی اعتمادی ، اعتماد هم به اهلش بد نیست، فهمیدم لازم نیست همیشه پابه پای بقیه جلو برم و اصلا گاهی لازمه خلاف اونا حرکت کنم و بدتر از همه، هنوز گاها افراد رو با غلطهاشون قضاوت میکنم و از خودم خجالت میکشم!

اموزش کدام درس؟!

پرورش کدام خصلت؟!

خبرنامه_فرهنگیان

با ما بروز باشید.

  newsfarhangi

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.