صلّی الله علیــــــــک یـــــا علی بن مـوســـــی الـــرّضا

صلّی الله علیــــــــک یـــــا علی بن مـوســـــی الـــرّضا
السّلام علیک ایّها الامام الرّئوف

بنام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست
آنگاه که بارش نعمات الهی بر سر مخلوقات عالم ریزش دارد ، فردایی به زیبایی وصف ناشدنی در پرده ی طبیعت بر تابلوی حیات ، نقاش چیره دست در برابر چشمان ما به تصویر خواهد کشید که نامش بهار است . ..... و اینک بهار در راه است و صدای پای او بر گوش جان شنیده می شود . ترنم دل انگیزی که طراوت و شادابی را به انسان هدیه می کند ، بهار روح افزایی که کالبد آدمی را حیاتی دوباره می بخشد و دل را قرین صفا و دوستی می سازد . فصلی که سرآغاز پویندگی و بالندگی است ، سر سبزی و خرمی را به دنبال دارد . پاکی و پاکیزگی درونمایه ی اوست . بهار سرشار از زیباییهاست ، فصل رویش گل امید و آرزوهاست ، فصل قشنگ خداست ، فصل سبزه و شکفتن گلهاست فصل به بار نشستن شکوفه های عشق و محبت است ، فصل آواز چکاوک هاست ، در فراسوی باغ و بستانها . فصل حرکت و پویایی در مدار زندگیست ، فصل احیاء زمین و تلنگر زمان ، فصل بهره برداری از زیباییهای قابل رویت ، فصل ظهور پدیده های نوین آفرینش ، فصل مصفّا شدن روح و جان ، فصل سیرو سفر ، فصل آشتی با مناظر رویایی طبیعت .
فصل پناه آوردن به دامان سر سبز طبیعت ، فصل خوبیها و نیک اندیشی هاست ، و چه نیکوست که ما هم همزمان با این سیر طبیعی خدادادی ، علاوه بر خانه تکانی دل از غبارتیره گیها ، درون خویش را در چشمه سار صاف و زلال بهاری شستشو داده تا جلوه ی جمال و جلال الهی را بهتر دیده و رمز و راز این ایام را با شناختی بیشتر درک نماییم که :
برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
در آستانه ی ورود به استقبال بهار رفته ، از سویدای دل ، همنوا با پاک دلان و زنده دلان ، از پروردگار مهربان که خالق زیبایی است و آن را دوست میدارد استعانت جسته در هنگام حلول سال نو بخوانیم :
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حوّل حالنا الی احسن الحال
همواره دلهای سبزتان بهاری باد

آسمان غرق خیال است کجایی آقا

http://uupload.ir/files/tn0o_%D8%A2%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86_%D8%BA%D8%B1%D9%82.jpg

آسمان غرق خیال است کجایی آقا

اولین جمعه سال است کجایی آقا

یک نفس عاشق اگربود زمین،می فهمید

عاشقی بی تو محال است،کجایی آقا

اللهم عجل لولیک الفرج

loulemancity

می خواهمت چنان که شب خسته خواب را

می خواهمت چنان که شب خسته خواب را
می جویمت چنان که لب تشنه آب را
محو توام چنان که ستاره به چشم صب
یا شبنم سپیده دمان آفتاب را
بی تابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره خواب را
بایسته ای چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی می آفرینمت
همچون که التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با تو چو پرسشی چه نیازی جواب را
فریدون مشیری

دیالوگ_های_ماندگار

http://uupload.ir/files/stc0_%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C_%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%AF%D9%87.jpg

دیالوگ_های_ماندگار

آقای همساده: آقو میگن خدا هر کسیو دوس داره مشکلات بیشتر سر راهش میزاره. اینجوری که من حساب کردم خدا دیوونه منه!!!

کلاه قرمزی

برنامه هفتگی خانمهای ایرانی

برنامه هفتگی خانمهای ایرانی

شنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم "فال قهوه روسی یخ زده" بگیریم. میگن خیلی جالبه، همه چی رو درست میگه به خواهر شوهر نازی گفته "شوهرت واست یه انگشتر می خره" خیلی جالبه نه؟ سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!
یکشنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم کلاسهای "روش خود اتکایی بر اعتماد به نفس" ثبت نام کنیم. هم خیلی جالبه هم اثرات خیلی خوبی در زندگی زناشویی داره. تا برگردم دیر شده، سر راه یه چیزی بگیر بیار!
دوشنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم شوی "ظروف عتیقه". می گن خیلی جالبه. ممکنه طول بکشه. سر راه از بیرون یه چیزی بگیر و بیار!
سه شنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز من و نازی قراره با هم بریم برای لباس مامانم که می خواد برای عروسی خواهر نازی بدوزه دگمه بخریم. تو که می دونی فامیل مامانم اینا چقدر روی دگمه حساسند! ممکنه طول بکشه، سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!
چهارشنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم برای کلاس "بدن سازی" و "آموزش ترومپت" ثبت نام کنیم. همسایه نازی رفته میگه خیلی جالبه. ترومپت هم که میگن خیلی کلاس داره مگه نه؟ ممکنه طول بکشه چون جلسه اوله. سر راه یه چیزی بگیر بیار!
پنج شنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم خونه همسایه خاله نازی که تازه از کانادا اومده. می خوایم شرایط اقامت رو ازش بپرسیم. من واقعاً از این زندگی "خسته " شدم! چیه همش مثل کلفتها کنج خونه! به هر حال چون ممکنه طول بکشه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!
جمعه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببینم تو واقعاً خجالت نمی کشی؟ یعنی من یه روز تعطیل هم حق استراحت ندارم؟ واقعاً نمی دونم به شما مردای ایرونی چی باید گفت! نه! واقعاً این خیلی توقع بزرگیه که انتظار داشته باشم فقط هفته ای یه بار شوهرم من رو برای ناهار بیرون ببره؟