ﺧﻮﺍﺳﮕﺎﺭﯼ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪ ﺷﯿﺮﺍﺯﯼ
ﺧﻮﺍﺳﮕﺎﺭ : ﻣِﻼﮐﻮﯼ ﺷﻤﻮ ﺑﺮِﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﭼﯿﭽﯿﻪ ! ؟
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﮔﺮﺍﻣﯽ : ﺑَﺮﯼِ ﻣﻦ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﻤﻪ !
ﺧﻮﺍﺳﮕﺎﺭ : ﺗﻔﺎﻫﻢ ﮐﻪ ﻫﺎ ! ﺩﯾﮕﻪ؟
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﮔﺮﺍﻣﯽ : ﻣﻬﻢ ﺗﻔﺎﻫﻤﻪ ﺑﻌﺪﺵ ﯾﯽ ﺳَﺨﻔﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻟﻮﯼﺳَﺮُﻡ ﺑﺎﺷﻪ !
ﺧﻮﺍﺳﮕﺎﺭ : ﺧﺐ ﺍﻭ ﮐﻪ ﻫﺎ ! ﺩﯾﮕﻪ ﭼﯿﭽﯽ ! ؟
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﮔﺮﺍﻣﯽ : ﻣﻬﻢ ﺗﻔﺎﻫﻤﻪ ﻭ ﯾﯽ ﺩﻭﻧﻪ ﺳﺨﻒ ﻭ ﯾﯽ ﺑﺎﻏﯽﺗﻮﻭ ﻗﻼﺕ !!
ﺧﻮﺍﺳﮕﺎﺭ : ﺧﻮﺏ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﯿﭽﯽ؟!
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﮔﺮﺍﻣﯽ : ﺧﺐ ﻫﻤﻮ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﻭ ﯾﯽ ﺩﻭﻧﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﻢ ﺑَﺮَﻡﺑﯿﮕﯿﺮﯼ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﻭﻧﻮﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ !
ﺧﻮﺍﺳﮕﺎﺭ : ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﯿﭽﯽ ! ؟
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﮔﺮﺍﻣﯽ : ﺧﺐ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﻭ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﻭ ﮔﻔﺘﻢ.ﯾﻪﻋﺎﻟﻤﻪ ﻫﻢ ﭘﻮﻝ ﺩﻭﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺧﻮﺍﺳﮕﺎﺭ : ﺩﯾﮕﻪ ﻓﺮﻣﺎﯾﺸﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻦ ﺷﻮﻣﻮ ! ؟ﻣﯿﺨﻮﯼ ﯾﯽ ﺭﯾﺰﻩﻓﮑﺮ ﮐﻨﯽ؟ ﺷﺎﯾﺪ ﯾﺎﺩﺕ ﺑﯿﺎﺩﺍ
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﮔﺮﺍﻣﯽ : ﭼﺮﻭ !! ﭼﺮﻭ !! ﻧﻤﯿﺨﺎﻣﻢ ﺷﻮﻣﻮ ﺯﯾﺎﺩ ﺗﻮﻭﺯَﻣَﺖ ﺑﯿﻔﺘﯿﺎ.ﺣﺎﻟﻮ ﺗﻔﺎﻫﻤﻢ ﻧﺘﻮﻧﻮﺳﯽ ﺟﻮﺭ ﮐﻨﯽ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯽ !!!
ﺧﻮﺍﺳﮕﺎﺭ : ﻫﺎ ! ﺑﺎﺷﻪ ﺭﻭ ﭼﯿﺸﻮﻡ ... ﺣﺎﻟﻮ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﯾﯽ ﺩﻭﺭﯼﺑﺰﻧﻢ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻡ
پدرام ازلولمان
مسیر نورانی امام رضا(ع)
در مسیر حرکت از مدینه تا خراسان از چه مناطقی عبور کردند؟درکتب تاریخى مسیرى که مامون تاکید داشت حضرت رضا(ع)را از آن عبور دهد یکى از راههاى متداول آن زمان به شمار مى رفت و آن از مدینه به بصره و از طریق اهواز به فارس و سپس از راه کویر و بیابان میان ایالت هاى فارس و خراسان مى گذشت و به مرو ختم مى شد. (مدینه معدن نقره نباج بصره اهواز بهبهان فارس یزد خراسان) البته در منابع راه دیگرى نیز آمده است که در آن زمان متداول بوده واز مدینه به سمت کوفه و بغداد مى رفت و سپس از آن جا به سمت رى، قم و خراسان و بالاخره به مرو منتهى مى شد. اما این مسیرباتوجه به عبور از دو شهر کوفه و قم و اینکه این دو شهر مرکز تجمع شیعیان در آغاز قرن سوم اسلامى بود و عبور امام رضا(ع)از این دو شهر مى توانست به قدرتمندى شیعیان این نواحى و شورش احتمالى آنان بیانجامد، لذا احتمال بردن امام ازاین مسیر بعید است.جهت مطالعه بیشتر رجوع کنید به:
- جغرافیاى تاریخى هجرت امام رضا(ع)از مدینه تا مرو نوشته جلیل عرفان منش
ابوالحسن ورزی زن زیبائی داشت که از خوبرویان تهران به شمار میآمد و علاوه بر چهرهی جذاب، روحی زیبا پرست و لطیف داشت. اهل دل و شیفته شعر و ادبیات و هنر بود و با این خصائل جسمی و روحی، الهامبخش طبع شاعرانه ورزی به شمار میآمد. وی نیز در جلساتی که همسرش شرکت میکرد، حضور داشت و در همین نشست و برخاستها بود که بین او و آن جوان بلندبالای مازندرانی علائق عاشقانه شکفته شد و بتدریج حدیث مهرورزی آنها به یکدیگر از پرده بیرون افتاد و نهایتاً بین ورزی و همسرش جدائی رخ داد و آن عاشق و معشوق باهم ازدواج کردند.
طبع ظریف و حساس ورزی از این جدائی بسیار آزرده و مکدّر و ملول شد و به تدریج به آشفتگیهای روحی گرفتار آمد. دوستان مشترک آنها که رنج و عذاب بیحد ورزی را میدیدند و احتمال میدادند که به جنون گرفتار آید، از این رویداد بسیار رنجیده و ناراحت شدند و آن را مغایر آئین دوستی و جوانمردی میدانستند و جمعاً به مرد بلندبالای مازندرانی فشار وارد آوردند که زن را رها کند و نهایتاً پس از ۷-۶ ماه آن دو از هم جدا شدند و زن بار دیگر به زندگی ورزی پیوست و غزل زیبا و پرمعنای «آمد امّا در نگاهش آن نوازشها نبود»، بازتاب این رویداد بود. داستانی که موجب شد تا ورزی، آزردگیهای روحی و احساسات لگدمال شده خود را در این غزل بیان کند. از سردی بوسهها و نگاههای بینوازش و آغوش بدون مهر شکوه و شکایت کند و از رسوائیها ناله سردهد. تردید ندارم که خوانندگان صاحبنظر این نوشته براحتی میتوانند به عمق ملال و آزردگیهای روحی شاعر پیببرند.
آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود.
نقش عشق و آرزو از چهره ی دل شسته بود
عکس شیدایی، در آن آیینه ی سیما نبود.
لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت
دل همان دل بود، اما مست و بی پروا نبود.
در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت
گرچه روزی همنشین جز با من رسوا نبود.
در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود
برق چشمش را، نشان از آتش سودا نبود.
دیدم، آن چشم درخشان را ولی در آن صدف
گوهر اشکی که من میخواستم پیدا نبود.
بر لب لرزان من، فریاد دل خاموش بود
آخر آن تنها امید جان من تنها نبود.
جز من و او دیگری هم بود اما ای دریغ
آگه از درد دلم زان عشق جانفرسا نبود
ابوالحسن ورزی: ترانه سرا
با صدای غلامحسین بنان..
صیادی از لولمان