س ام اس غربت و غریبی جدید
کیست که غربت رفته را یاد
کند
دل
غربت زده را شاد کند
من
نوشتم این سخن از بهر دوست
تا
بداند این دلم در فکر اوست
..
نمیدانم
چرا رفتی!!!
نمیدانم
چرا شاید خطا کردم!!!
وتو
بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمیدانم
کجا….
تا
کی…..
برای
چه
.
من
گریزانم از این شکل حیات
و
از این غربت تلخ که به اجبار به پایم بستند
می
گریزم از عشق و تو ای نازترین خاطره ها همه جا در پی تو می گردم
.
غربت
تمام عالمه وقتی نباشی
این
گریه ها خیلی کمه وقتی نباشی
شب
گردی های من دوباره بی هدف شد
راه
تموم قصه ها از این طرف شد
هرکجا دور از تو باشم
عشق
من،
غربت
نشینم
هرکجا
پایت گذاری
خاک
نرم آن زمینم
.
غروب
زیباست
ولی
نه
در غربت
.
غریبی
من از زندگی در غربت نیست
از
تنهایی نیست
از
بی کسی هم نیست
غریبی
من از این است که از نزدیک ترین هایم دورم
و
به دورترین هایم نزدیک
.
مگه
میشه ترک وطن کرد توی غربت عمریو سر کرد
وقتی
غربت توصداته تودیگه همیشگی نیستی
.
به
نام آنکه غربت را بنا کرد
مرا
ازتو؛تورا ازمن جدا کرد
.
اس ام اس
غربت و دلتنگی به رو
هر
کجا هستم باشم
آسمان
مال من است
پنجره
، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است
چه
اهمیت دارد
گاه
اگر می رویند
قارچ
های غربت ؟
.
اس ام اس غربت و دلتنگی به روز
.
غربت
آن نیست که تنها باشی
فارغ
از فتنه فردا باشی
غربت
آن است که چون قطره ی آب در پی دریا باشی
غربت
آن است که مثل من و دل در میان همه کس یکه و تنها باشی
.
اس ام اس
غربت و دلتنگی به روز.
من
دل شکسته ام تو چرا گریه می کنی؟
داری
کدام بغض مرا گریه می کنی
گریان
غروب ها به کجا خیره می شوی؟
هر
روز صبح زود چرا گریه می کنی؟
داری
برای غربت ما گریه می کنی
عمری
ست از تو غافلم و تو برای من
شب
های جمعه پیش خدا گریه می کنی
.
اس ام اس غربت و دوری زیبا به روز
می توان در قلب های بی
فروغ
لحظه
ای برقی زد و خورشید شد
می
توان در غربت داغ کویر
آن
ابری که می بارید شد
..
بوی
غربت میدهم اماغریبه نیستم گرچه میدانم که عمری درغریبی زیستم روبه روی آینه شب
تاسحرغم میخورم تابفهمم عاقبت درجستجوی کیستم
..
در
سینه ، کویر لوت باقی مانده
دل
، لانه ی عنکبوت باقی مانده
من
شاعر کوچه های غربت هستم!
از
من دو سه خط سکوت باقی مانده
..
غربت
آن نیست که تنها باشی
فارغ
از فتنه فردا باشی
غربت
آن است که چون قطره ی آب در پی دریا باشی
غربت
آن است که مثل من و دل در میان همه کس یکه و تنها باشی
.
رسم غریبی بود…
هم
آغوشیه چشمان من و تو…
خواستیم
قصه غربت را…
به
پایان ببریم…
قصه
دلتنگی آغاز شد…
آری…
شهرنگاهت…
عجیب
غریب نواز بود
.
غربت
را نباید در شهری غریب یا در گم شدن لحظه های آشنا جستجو کرد؛ هر وقت عزیزت نگاهش
را به دیگری تعارف کرد؛ آنوقت تو غریبی
.
زمانی
شعرمیگفتم برای غربت باران…
ولی
حالاخودم تنهاترم،
تنهاترازباران
.
اشک
یعنی من دلم گرفته ازهمه…
اشک
یعنی ردپای من تو زندگیت کمه…
اشک
حرف بیصدای قلب خستمه..
اشک
رنگ عشقه رنگ غربت و غمه