3 آبان ماه 1379 شمسی - درگذشت فریدون مشیری ،شاعر
فریدون مشیری در30 شهریور1305 شمسی درتهران به دنیاآمددرکودکی به علت ماموریت پدرش به مشهدمهاجرت کرد وبعدازچندسال دوباره به تهران بازگشت سه سال اول دبیرستان را دردارالفنون گذرانده وآن گاه به دبیرستان ادیب رفت مشیری سزودن شعر را ازنوجوانی وتقربیا ازپانزده سالگی شروع کرداولین مجموعه شعرش را در 28 سالگی با نام (تشنه توفان)بامقدمه محمدحسین شهریاروعلی دشتی در1334به چاپ رساندمعروف ترین اثروی شعر(کوچه)نام داردکه دراردیبهشت 1339درمجله روشنفکربه چاپ رسیداین شعرزیباترین وعاشقانه ترین شعرهای نوی زبان فارسی است اودرسال 1333 با خانم اقبال اخوان ازدواج کرده واکنون دوفرزندبه نام های بابک وبهار به یادگارمانده است مشیری سالها ازبیماری رنج می بردودربامدادروزجمعه 3آبان 1379خورشیدی درسن74سالگی درتهران درگذشت
احکام
اموال مساجد وحسینیه ها
اموال وقفی را نمی توان ازمحل وقف به جای دیگربردویاآن رافروخت حال اگر وقف بودن مالی مشخص باشد که جای شک وشبهه ای نیست اما اگر مالی بدون خواندن صیغه وقف درمسجدیاحسنیه گذاشته شوددراینکه این مال وقف محسوب می شود یانه بایدگفت به فتوی حضرت آیت ا...خامنه ای ،وقف معاطاتی(بدون خواندن صیغه وقف)هم صحیح است ازاین رو اموالی که خیران بدون خواندن صیغه وقف درمساجد ویاحسنیه ها می گذارند اگربه نیت وقف گذاشته باشندوقف به حساب می آیدبراین اساس معظم له دراستفتایی دراین باره چنین فتوا می دهند
سوال: بعضی ازخیرین وسایلی رادرمسجد یاحسینیه می گذارندبدون عنوان وقف که اضافه برنیاز است (مانند فرش)آیامی توان این وسایل را فروخته وپولش را صرف نیازمندی های همان مکان کرد؟
جواب:اگرصاحبان وسایل آنها را وقف کرده اند قابل فروش وتبدیل نیستند وچنانچه درآن مسجد وحسینیه قابل استفاده نیست به مساجد وحسینیه های دیگر که استفاده می کنند بایدمنتقل شوندواگروقف نکرده اند بااجازه صاحبان آنهامی توتن آنها را تغییر یا تبدیل یافروخت
تقویم بی محرم
برپاشده است دردل من خیمه غمی
جانم چه نوحه وچه عزا چه ماتمی
عمری است دل خوشم به همین غم که درجهان
غیراز غمت نداشته ام یارو همدمی
برسیل اشک خانه بناکرده ام ولی
این بیت سست رانفروشم به عالمی
گفتی شکارآتش دوزخ نمی شود
چشمی که درعزای تولب ترکندنمی
دستی به زلف دسته زنجیرزن بکش
آشفته ام میان صفوف منظمی
می خوانی ام به حکم روایات روشنی
می خواهمت مطابق آیات محکمی
ذی الحجه اش درست به پایان نمی رسد
تقویم اگرنداشته باشدمحرمی
آن ظهر بی لجام که کردند پرپرت
خورشید خون
گریست افق را برابرت
خاک حقیر سیر فلک را به سجده خواند
درقتلگاه ِ
حضرتِ خورشید منظرت
خورشید اعظم از نفست شعله میکشید
قرآن به روی
نیزه تو را خواند از برت
تنها لبان توست
شراب ِشهیدها
جویی است جاری از لب قند مکررت
بی منت بهار صحاری شکوفه داد
گل کرد نیزه بر
رخ ماه ِ شناورت
حسنت برای عالم ذر شعر میسرود
تفسیر شاعرانه
ی عشق است باورت
آتش زدی به هستی عالم امیر عشق
باز این چه
شورش است که افتاده بر سرت
شعرم کجا و تاب سرودن برای تو
آفاق هم نمیکند
آخر میسّرت
از محتشم گرفته و از رودکی و شمس
ماندند در
سرودن ابیات آخرت
سید مهدی نژادهاشمی