رافت در آستان تو تفسیر می شود


رافت در آستان تو تفسیر می شود
دل با خیال حسن تو تسخیر می شود
صدها هزار نامه آلوده از گناه
با یک نگاه عفو تو تطهیر می شود
پیش از اجل به خانه چشمم قدم گذار
تعجیل کن ! فدات شوم ! دیر می شود
حتی سکوت در حرم تو عبادت است
اینجا نفس به یاد تو تکبیر می شود
اینجا اگر کبوتر دل آید از بهشت
اطراف گندم تو زمین گیر می شود
دیوانه می شود دل عاقل در این حرم
دیوانه ای که عاشق زنجیر می شود
صیاد را به نیم نگهت صید می کنی
آهو به یک ضمانت تو شیر می شود
( السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع

شعررضوی

شعررضوی

مجاورم به حریم شماخدای حرم

که می پرَم چوکبوتربه هرکجای حرم

دورسته ازمژه گانِ مردمان چشمانم

به کف گرفته چوجارو درسرای حرم

رود غبارمقدس برویم ازسرشوق

رسدبه دیده من توتیای حرم

که قطعه ای زبهشت است خاک مشهدما

شمیم عِطرِولایت بُوَد وِلای حرم

شفای خویش طلب کنم که خوش بینم

که زائران همه خویشند درفضای حرم

کمینه بنده وکِهترمُرید درگاهم

دهیدرخصت من برای حرم

به زیرسایه چترشما مگربَرَهَم

من ازعقوبت دوسراخدای حرم

شعررضوی

شعررضوی

مجاورم به حریم شماخدای حرم

که می پرَم چوکبوتربه هرکجای حرم

دورسته ازمژه گانِ مردمان چشمانم

به کف گرفته چوجارو درسرای حرم

رود غبارمقدس برویم ازسرشوق

رسدبه دیده من توتیای حرم

که قطعه ای زبهشت است خاک مشهدما

شمیم عِطرِولایت بُوَد وِلای حرم

شفای خویش طلب کنم که خوش بینم

که زائران همه خویشند درفضای حرم

کمینه بنده وکِهترمُرید درگاهم

دهیدرخصت من برای حرم

به زیرسایه چترشما مگربَرَهَم

من ازعقوبت دوسراخدای حرم

گفتگوی پروردگاربابنده خود

گفتگوی پروردگاربابنده خود

بنده من: نمازشب بخوان وآن یازده رکعت است

بنده:خدایامنخسته ام نمی توانم نیمه شب یازده رکعت بخوانم

بنده من:دورکعت نماز شفع و یک رکعت نمازوتربخوان

بنده:خدایاخسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدارشوم

بنده من:قبل ازخواب این سه رکعت رابخوان

بنده:خدایاسه رکعت زیاد است

بنده من:فقط یک رکعت نمازوتربخوان

بنده:خدایاامروزخیلی خسته شده ام آیا راه دیگری ندارد؟

بنده من:قبل ازخواب وضوبگیر روبه آسمان کن وبگو یاالله

بنده:خدایا من دررختخواب هستم اگربیدارشوم خواب زده میشوم

بنده من:همانجاکه دراز کشیده ای تیمم کن وبگویاالله

بنده:خدایاهواسرداست نمی توانم دستانم را اززیرپتوبیرون بیاورم

بنده من:دردلت بگویاالله مابرایت نمازشب حساب می کنیم

بنده اعتنایی نمی کن ومی خوابد

خداوند می فرماید: ملائکه من ببینیدمن اینقدر آسان گرفته ام

اما بنده من هنوزخواب است

چیزی به اذان نمانده است اورابیدارکنیددلم برایش تنگ شده است

بنده من امشب بامن حرف نزده

خداوندا دومرتبه اورابیدارکردیم

اما بازهم خوابید

ملائکه من درگوشش بگویید پروردگارت منتظرتوست

پروردگارا بازهم بیدارنمی شود

اذان صبح رامی گویند

هنگام طلوع آفتاب است

خورشیدازمشرق سربرمی آورد

خداوندرویش را ازبنده خویش برمی گرداند

به ملائکه می گوید:آیا حق ندارم بااین بنده قهرکنم  

چهل روزبرعهدخودوفادارباشیم


چهل روزبرعهدخودوفادارباشیم

یاران دعاکنید که  دلدار می رسد

خورشیداز درون شب تار می رسد

صبح ظهور و وصل رخ یار می رسد

میثم بریز اشک و دعای غرج بخوان

عجل علی ظهورک یاصاحب الزمان