الهى گرچه یک عمرى به نفس خود جفا کردم
ندانستم، نفهمیدم که این کار خطا کردم
تو گفتى این جهان سجن است و انسان هست زندانى
در این زندان فتادم هستى خود را فنا کردم
گنه کارم ولى دل بر امید رحمتت بستم
زخوف آتش قهرت توسل بر رجا کردم
به مهمانى خود در خانه خود دعوتم کردى
سر خوانت نشستم، توبه نزدت بارها کردم
نمک خوردم شکستم با نمکدان توبه خود را
ولى از بس رئوفى تو، به تو من التجا کردم
ژولیده نیشابورى
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو
شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگرگوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من
بیچاره همان عاشق خونین جگرم
خون دل می خورم و چشم نظربازم جام
جرمم
این است که صاحبدل و صاحب نظـرم
من که با عشق نراندم به جوانـی
هوسی
هوس
عشق و جوانی ست به پیــرانه سرم
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم
فــروخت
پدر
عشق بسوزد که درآمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا
هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود
که
ببازار تو کاری نگشود از هنرم
سیـزده را همه عالم بدر امروز از
شهر
من
خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم
تا بدیوار و درش تازه کنم عهـد قدیم
گاهی
از کوچه معشوقه خود می گذرم
تو از آن دگری، رو که مرا یاد تو
بس
خود
تو دانی که من از کان جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم
و جوی شغالان نبود آبخورم
خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت
شهــــریارا
چکنم لعلم و والا گهرم
ازخون جوانان وطن لاله
وطن لاله دمیده
ازماتم سروقدشان
سروخمیده
چه کج رفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سرکین داری ای چرخ
نه دین داری
نه آیین داری ای چرخ
ازابرکرم خطه ری رشک ختن شد
دلتنگ چومرغ قفس بهروطن شد
شاعر:عارف قزوینی
افسوس که عمری پی اغیار دویدیم
از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم
جز حسرت و اندوه، متاعی نخریدیم
بس سعی نمودیم که ببینیم رخ او را
جانها به لب آمد، رخ دلدار ندیدیم
ما تشنه لب اندر لب دریا متحیر
آبی به جز از خون دل خود نچشیدیم
ای حجّت حق، پرده ز رخسار برافکن
کز هجر تو ما پیرهن صبر دریدیم
ای دست خدا، دست برآور که ز دشمن
بس ظلم بدیدیم و بسی طعنه شنیدیم
شاها ز فقیران درت روی مگردان
بر درگهت افتاده به صد گونه امیدیم
بسمه تعالی
عکس شهیدان را می بینیم ،عکس شهیدان رفتارمی کنیم
خواهرم ای دخترایران زمین یک نظر عکس شهدان را ببین
درخیابان چهره آرایش مکن ازجوانان سلب آسایش مکن
خواهرمن این لباس تنگ چیست پوشش چسبان رنگارنگ چیست
پوشش زهرا و زینب بهترین برتوای محبوب خواهر آفرین
پیش نامحرم توطنازی مکن بااصول شرع لجبازی مکن
یادت آید ازپیام کربلا گاهگاهی شرمت آیدازخدا
درجوارش خویش رامهمان نما باخداباش و دل را ده صفا
یادکن ازآتش روزمعاد طره گیسو مده بر دست باد
موی خویش ازروسری بیرون مریز باحجاب خویش ازپستی گریز
درامورخویش سرگردان مشو نوعروس چشم نامردان مشو
خواهرمن قلب مهدی خسته است زین گناهان قلب اوبشکسته است
خواهرم دیگرتوکودک نیستی فاش می گویم عروسک نیستی
انجمن اسلامی کسبه کوی طلاب مشهد- جلسه رهروان شهدا
تایپ وتکثیر رضا بین 12و14 میثم تمار تلفن 2714395