تصاویر منتشر شده در فضای مجازی از کافه رستوران های معروف شرق گیلان
پلمپ شده واقع در لاهیجان!
در راستای طرح عفاف و حجاب
علائم و نحوه درمان «روتاویروس» در کودکان| بیشترین سن ابتلا به این بیماری
محمود خدابنده، فوق تخصص عفونی اطفال:
اغلب کودکانی که با این ویروس درگیر میشوند، سنشان زیر پنج سال است و به ویژه سن ۲۴ ماه تا سه سال.
تب خفیف و گاهی تب شدید، استفراغ مکرر و بعد هم مدفوع آبکی مکرر از علائم این ویروس است.
انتقال این ویروس عمدتا از طریق دست آلوده، سطوح آلوده و آب و غذای آلوده و به صورت دهانی است.
برای روتاویروس واکسنهای خوراکی وجود دارد که در دو تا سه دز تجویز میشود که البته هنوز آن را در ایران نداریم./ایسنا
از معلم جان روشن یافتیم..
ارائه الگوی اخلاقی متناسب با فرهنگ ایرانی اسلامی یکی از رسالتهای معلمان است
بدون شک جامعهای که همواره حرمت معلم را پاس میدارد، آهنگ رشد و تعالی آن شتاب بیشتر مییابد و سلامت علمی و معنوی آن تضمین میشود.
عادیهای غیرمنطقی
ذهن ما یک مدل ساده از دنیای اطرافمون برامون میسازه تا "عادی" رو از "غیر عادی" تشخیص بدیم. این مدلها بصورت ناخودآگاه ساخته میشن. وقتی ما پدیدههایی رو چند بار با هم میبینیم، ذهن ما براشون مدلی می سازه و اونها رو بهم ربط میده.
مثلا شما انتظار دارید هر روز بعدازظهر پدرتون از سر کار برگرده خونه. ولی همه نرمهای ذهنی (ارتباط بین پدیدهها) مدلهای منطقی نیستن.
فرض کنید در جایی از اتوبان ماشینی رو ببینید که تصادف کرده. بار اول تعجب میکنید. ولی اگه در روزهای آینده هم در همون جا موارد تصادف دیگهای ببینید، کمتر تعجب میکنید. این پدیده برای شما تبدیل به یک امر عادی میشه.
اگه پدیدهای رو تا حالا ندیده باشید، ذهن اون رو "غیر عادی" تشخیص میده. چون ارتباطی بین اون پدیده و مواردِ آشنای دیگه پیدا نمیکنه. مثلا استاد دانشگاهی ببینید که گردنش خالکوبیه، یا جایی بخونید که یک مرد باردار شده.
ذهن ما تعداد زیادی از این مدلها نگه میداره تا بتونه به سرعت شرایط رو ارزیابی کنه و موارد غیرعادی رو تشخیص بده. از نظر تکاملی، تشخیص موارد غیر عادی برای ما ضروریه، چون کمک میکنه در اون موقعیتها بیشتر توجه کنیم و خطر رو زود تشخیص بدیم.
ذهن ما در همه شرایط دنبال علت میگرده. و علت پدیدهها رو هم از طریق همین "نرمهای ذهنی" پیدا میکنه، که لزوما ارتباطهای منطقی نیستن. وقتی اطلاعات ناکافی باشه، ذهن ما این توانایی رو داره که پدیدههایی رو بهم ربط بده و داستان پیوستهای رو برامون بسازه؛ بدون اینکه متوجه بشیم.
فرض کنید به شما بگن "پدر و مادرِ فرید دیر کردن. آشپزها به زودی میرسن. فرید عصبانیه" چه برداشتی میکنید؟
شما احتمالا علت عصبانیت فرید رو میدونید؛ تاخیر پدر و مادرش. به نظر شما زود رسیدن آشپزها مشکل اصلی نیست. توی ذهن شما، تاخیر داشتن و عصبانی شدن ارتباط قویتری دارن. با اینکه کل ماجرا رو نمیدونید، ذهنتون برای شما داستان رو قابل فهم کرد.
ذهن ما دائم در حال جستجوی پیدا کردن علتِ پدیدههاست. گاهی علتها رو درست تشخیص میده. ولی در خیلی از موارد، ما دچار «توهم علیت» میشیم؛ یعنی پدیدهی ۱ رو علت پدیدهی ۲ میبینیم، که صرفا با هم اتفاق افتادن، ولی اولی علت دومی نیست.
کتاب از دستگیری صدام حسین مثال میزنه. در صبح روزی که خبر دستگیری صدام منتشر شد، بازار سهام رشد کرد. روزنامهها تیتر زدن که دستگیری صدام چطور روی بازار سهام اثر داشته.
ولی بعدازظهر، بازار سهام برگشت به حالت عادی. روزنامهها باز با استفاده از خبر دستگیری صدام تلاش کردن این پایین اومدن ارزش سهام رو توضیح بدن.
کتاب میگه اکثر آدمها در تشخیص رابطهی علت-معلول دچار خطا میشن. چون ذهنِ ناخودآگاهِ ما صرفا ارتباط بین پدیدهها رو متوجه میشه، نه بیشتر. (اگه سهام رشد کردن و خبر مهم روز دستگیری صدام باشه، پس حتما بخاطر اون بوده).
ذهنِ خودآگاه ما میتونه با استفاده از آمار رابطهی علت-معلول رو بفهمه. ولی ذهنِ خودآگاه تنبله و انرژی فکری زیادی لازم داره. به همین دلیل، اگه چیزی که میبینیم غیرعادی نباشه، داستانی که ذهنِ ناخودآگاه ساخته رو میپذیره و مداخلهی بیشتری نمیکنه.
"ارتباط به معنی علت نیست" رو ذهنِ خودآگاه متوجه میشه. ولی تا وقتی داستان ذهنیِ اولیه به اندازه کافی پیوستگی داشته باشه، فعال نمیشه. کتاب میگه اکثر آدمها به این نکته آگاه نیستن، و به همین دلیل، متوجه برداشتهای غیردقیق و توجیههای اشتباهشون نمیشن.