اصلاح طلب و اصولگرا
بخش اول اصلاح طلب:
تا آنجابی که ما می دانیم، در انتخابات نمایندگی مجلس سوم دهه ۶٠ بین دو شخصیت سیاسی آن روز، یعنی آقایان ناطق نوری و کروبی اختلاف در معرفی کاندیدا برای تهران و سراسر کشور، موجب لیست دوگانه جامعه روحانیت مبارز (به سر لیستی ناطق) که به آنها راستی و مجمع روحانیون مبارز (به سر لیستی کروبی) که به آنها چپی می گفتند، دو طیف بخاطر لحاف ملانصرالدین جامعه را به قول خود دو طیفی کردند، ولی هر دو طیف در مجموع فقط کمتر از ده صد جامعه هم نمی شدند، چون حزب و گروه بازی که در راسش ولی فقیه نباشد، نفس حاکم خواهد بود، در واقع یک باندی درست شد به نام اصلاحات، و باند دیگری تخت عنوان اصولگرا، آنچه در این چهل و سه سال گذشته ما از اداره کشور مخصوصا اصلاحات که قریب ۳٠ سال هم دولت و هم مجلس را در اختیار داشتند متوجه شدیم،
شعارهای تو خالی بود، که موجب نفرت، نکبت، ننگ، دادن اطلاعات محرمانه نظام به خارج در امتداد خط نفاق، پذیرش ذلت در برابر ابر قدرتها، نفی شعار هیهات من الذله، سرطان آنهم از نوع بدخیمش، جاسوس پروری، مدال افتخار دادن به افراد واداده، که بعضا جاسوس هم بودند، ریل گذاری برای غرب، پهن کردن فرش برای آنها، رانت خواری، فساد سیستمی، پشت کردن به اصول و مبانی دینی انقلاب، تقویت سکولاریسم، عرف اندیشی و دین گریزی، نگاه به غرب و خود باختگی، عبرت نگرفتن از تاریخ، کدخدا پرستی، ایجاد تنش های کذایی، ولنگاری فرهنگی و دیدگاه هنجار شکنی، اعمال ظاهری و مردم فریبی، انحصار طلبی، باندی و گروهی و در نهایت زمینه سازی برای شکست انقلاب اسلامی که موجب نکبت و ذلت ایران اسلامی در ابعاد جهانی ختم می شد.
در بعد اعتقادی نیز اصلاحات یعنی میتوان بر علیه خدا هم تظاهرات کرد، اصلاحات یعنی القاء ناکار آمدی اسلام در اداره جامعه، ایجاد فتنه یعنی کسانی که در روز عاشورا پرچم امام حسین (ع) را به آتش میکشند مردم خداجوی هستند!!
در واقع نفی مصرحات و مبینات قرآن در امر دفاع و تامین امنیت، یعنی ما موشک نمی خواهیم و حذف مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل.
نتیجه عملکرد اصلاحات یعنی ارسال نامه بدون سلام و بسم الله به ولی فقیه و طرح فتنه، یعنی کاخ نشینی، حتی بعد از اتمام ریاست جمهوری و سکته توی مستراح استخر فرح