این بنده خدا یه طنزپرداز لرستانی بود که تو ایام اغتشاشات تو اینستاگرام مطلب نزد، انقدر بهش فشار آوردن، فحشش دادن، تهدیدش کردن، رفتن دم خونهش ماشینشو داغون کردن. تا اینکه امروز این پست رو گذاشت و گفت اینم آخرین خنده من و بعدش خودکشی کرد
خودکشی رو توجیه نمیشه کرد. ولی فشار فضای اینستاگرام تو این ایام رو ببینید چیکار میکنه با آدما
سیره نبوی(ص) در برخورد با اغتشاشگران
چگونگی برخورد و مجازات اغتشاشگران، حامیان و تحریککنندگان آنها یکی از مهمترین مسائلی که این روزها در جامعه رسانهای کشور مطرح میشود.
گزارههای خبری:
1ـ مقام معظم رهبری در دیدار با دانشآموختگان نیروهای مسلح فرمودند: «این کسانی که در خیابان فساد و تخریب میکنند و کردند، اینها همه یک حکم ندارند. یک عده کسانی هستند که آنها را احساس و هیجان به خیابان میکشاند، مشکل اینها را با یک تنبیهی میشود حل کرد، یعنی هدایتشان کرد و تفهیمشان کرد که دارند اشتباه میکنند، لکن بعضی از اینها این جور نیستند، بعضی از اینها بازمانده عناصر ضربت خورده چهل سال گذشته هستند: منافقین، تجزیهطلبها، بقایای رژیم منهوس پهلوی، خانواده ساواکیهای مطرود و منفور... قوه قضائیه بایستی اینها را به میزان مشارکتشان در تخریب و ضربه به امنیت خیابانها محاکمه کند.»
2ـ رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیرشان با مردم اصفهان دوباره بر این مسئله تأکید کردند و فرمودند: «پس ما هم نصیحت داریم، هم مجازات داریم، مثل پیغمبر، روش رسولالله.»
گزارههای تحلیلی:
1ـ یکی از نکات مورد تأیید رهبر انقلاب در خصوض اغتشاشات اخیر، سطحبندی اغتشاشگران است، کسانی که احساسی ورود کردند، در برابر کسانی که با ارتباطگیری با عناصر و گروههای ضد انقلاب با هدف فروپاشی و تجزیه کشور وارد خیابانها شدهاند، باید مشخص شوند.
2ـ این دیدگاه مقام معظم رهبری هم ریشه عقلایی دارد و هم برگرفته از سیره پیامبر اسلام میباشد. زیرا حضرت محمد(ص) وقتی که نضربن حارث (پسرخاله پیامبر) را در جنگ بدر اسیر شد، دستور قتل او را صادر کرد. تحریک و تغییر موضع دیگران علیه پیامبر، طراحی نقشه قتل پیامبر، نویسندگی پیماننامه شعب ابیطالب و محاصره مسلمانان و... از جمله موارد فتنهانگیزی نضر ابن حارث علیه مسلمانان بود. اما در سویی دیگر، پیامبر در زمان فتح مکه، مشرکان مکه را مورد بخشش قرار میدهد و در پاسخ کسانی که شعار (امروز روز درهم کوبیدن است) فرمودند بگویید: «امروز روز رحمت است.»
3ـ این تفاوت برخوردها به این دلیل است که حکومت اسلامی در حوزه اجتماعی و عمومی با کسانی که نقش راهبری بر هم زدن نظم اجتماعی را دارند، جامعه را دچار اختلال و فتنه کردند و یا جنگ شناختی راه انداختند، باید قاطعانه برخورد کند.
نکته پایانی؛ نظام اسلامی در مواجهه با اغتشاشگران سعی کرده که از خود مدارا نشان دهد. زیرا برخی از افراد حاضر در کف خیابان، قربانیان جنگ شناختی هستند. خوش رفتاری، سعهصدر، آرامش و برطرف کردن ضعفهای جدی نیروهای انقلاب در نبرد رسانهای میتواند، عامل درمان مجروحان گردد. از آنسو از برخورد طبق سیره نبوی(ص) از برخورد با عاملان و آمران اغتشاشات نیز غافل نخواه شد.
فرهاد کوچکزاده
بد ترین فحشها و القاب و سرزنش ها رو نثار #الهام_چرخنده کردن و حتی در برنامه تلوزیونی اشکشو در آوردن!
از طرفی بیشترین لایکها و ستایش ها و تملق ها رو هم نثار #ترانه_علیدوستی کردن...
هردو هم بخاطر انتخاب پوشش!
و جالبه که شعارِ این جماعت، احترام به انتخاب پوششه!
جنبشی که به شعار های خودش هم عمل نمیکنه؛ بدیهیه که محکوم به شکسته..
حسن مولائی
یکی همون اول فهمید..
یکی بعد از دیدن چادر کشیدن از سر خانم ها فهمید...
یکی بعد از فیلم زنده سوزوندن مامور نیروی انتظامی فهمید...
یکی بعد از تجمع ۱۲ پرچمی برلین فهمید...
یکی بعد از شهادت آرمان فهمید...
یکی بعد از حملهی تروریستی شاهچراغ فهمید...
یکی بعد شهادت محسن فهمید...
یکی بعد از وحشی بازیهای دانشگاه فهمید...
یکی بعد از جبههگیری همهی اوباش رسانهای مخالف فهمید...
یکی بعد از غربت روحانیون میون حرومیا فهمید...
یکی بعد از آتیش زدن مساجد و قران ها فهمید...
یکی بعد از شاخ و شونه کشیدن تجزیه طلبا و وهابی ها تو کردستان و سیستان و آذربایجان فهمید...
یکی بعد از حمله مسلحانه به ماشین پلیس فهمید...
یکی بعد از کشته سازی های اغتشاشات و دروغگویی رسانه های اونوری فهمید...
یکی بعد از دیدن فیلم همجنسگراها تو تهران فهمید...
یکی بعد از مصاحبه جان بولتون درباره مسلح بودن آشوب گرا فهمید...
اما اونی که تا الان نفهمیده،، بعیده دیگه بفهمه،، شایدم فهمیده و نمیخواد به روی خودش بیاره، چون دستش به خون خیلیا آلوده شده!!
و اونایی که هنوز نفهمیدن، زیر چکمه های دشمن بیدار میشن!!
لبخند مومنانه
لطفا اندکی بخندید، تا سیستم ایمنی بدن شما تقویت شود و اندکی غم و غصه از ذهن خارج شود.
حکایت:
ناشنوایی خواست به احوالپرسی بیماری برود.
با خودش حساب و کتاب کرد، که نباید به دیگران در باره ناشنوایی خود چیزی بگوید و برای آن که بیمار هم نفهمد او صدایی را نمی شنود، باید از پیش پرسش های خود را طراحی کند و جواب های بیمار را حدس بزند.
پس در ذهنش گفتگویی بین خودش و بیمار را طراحی کرد، با خودش گف، من از او می پرسم: حالت چه طور است و او هم خدا را شکر می کند و می گوید: بهتر است،
من هم شکر خدا می کنم و می پرسم برای بهتر شدن چه خورده ای؟ او لابد غذا یا دارویی را نام می برد، آنوقت من می گویم: نوش جانت باشد.
می پرسم پزشکت کیست؟.
او هم باز نام حکیمی را می آورد و من می گویم: قدمش مبارک است و همه بیماران را شفا می دهد و ما هم او را به عنوان طبیبی حاذق می شناسیم.
خلاصه با این دیدگاه مرد ناشنوا به سراغ همسایه اش رفت و همین که رسید پرسید: حالت چه طور است؟
اما همسایه بر خلاف تصور او گفت: دارم از درد می میرم.
ناشنوا: خدا را شکر
ناشنوا پرسید چه می خوری؟ بیمار پاسخ داد: زهر! زهر کشنده! ناشنوا گفت: نوش جانت باشد ناشنوا گفت: راستی طبیبت کیست؟
بیمار گفت: عزرائیل!
ناشنوا گفت: طبیبی بسیار حاذقی است و قدمش مبارک.
سرانجام از عیادت دل کند و برخاست که برود، اما بیمار بد حال شده بود و فریاد می زد: این مرد دشمن من است