عامل تیراندازی به 30 مغازه در اصفهان دستگیر شد

عامل تیراندازی به 30 مغازه در اصفهان دستگیر شد

فرمانده انتظامی شهرستان اصفهان: در پی وصول شکایت تعدادی از متصدیان واحدهای صنفی یکی از مناطق حاشیه‌ای شهرستان اصفهان مبنی بر اینکه فردی ناشناس در نیمه‌های شب اقدام به تیراندازی به مغازه‌های آن‌ها کرده و باعث تخریب شیشه‌ها و ایجاد خسارت به آن‌ها شده است، موضوع در دستور کار ویژه مأموران فرماندهی انتظامی شهرستان اصفهان قرار گرفت.

در این زمینه گشت‌های ویژه فعال و اقدامات علمی و تخصصی خود را برای شناسایی و دستگیری عامل این تیراندازی‌ها را انجام دادند و سرانجام یکی از واحدهای گشتی حین گشت‌زنی  فردی که  در حال تیراندازی به سمت شیشه مغازه‌ها بود را مشاهده و بلافاصله جهت دستگیری و  وارد عمل شدند.

متهم به محض مشاهده مأموران سوار بر یک دستگاه خودروی سواری شده و از محل متواری شد اما با هوشیاری و اقدام سریع مأموران خودرو متوقف و در بازرسی از آن یک قبضه اسحه شکاری به همراه ۱۷۰ عدد فشنگ مربوطه کشف شد.

متهم پس از انتقال به یگان انتظامی در تحقیقات صورت گرفته به ۳۰ فقره تیراندازی به مغازه و ۲ بانک در منطقه دشتی اصفهان اعتراف کرد.

در بررسی گوشی تلفن همراه متهم مشخص شد وی با شبکه‌های ضد انقلاب و معاند در ارتباط بوده و تحت تأثیر این شبکه‌ها دست به این عمل مجرمانه زده است که در این خصوص پرونده تشکیل  و وی برای انجام اقدامات قانونی به مرجع قضایی تحویل داده شد.

نشریه عبرتهای عاشورا

شورش شارلاتان‌ها

شورش شارلاتان‌ها

چرا احمقانه است فکر کنیم بدنه اعتراضی به کسانی که تا دیروز درآمد دلاری از نهادهای حاکمیتی داشتند و امروز مروج رادیکالیسم هستند اعتماد می‌کنند؟

فرهیختگان:از آنجا که سوءاستفاده از این اعتراضات اجتماعی منشأ بیرونی داشت و از خارج کشور هدایت می‌شد، برنامه‌ها روی تداوم آشوب متمرکز شد. ترانه علیدوستی که هنوز به قولش عمل نکرده و بعد از قطعی شدن فساد مالی در پروژه شهرزاد، نه آن دستمزد میلیاردی را پس داده و نه حتی اعتراف و عذرخواهی کرده است، دو ماه بعد از اینکه اعتراضات دامنه گرفته بود، آمد و کشف #حجاب کرد.

چرا روز اول این کار را نکرد؟ روز دوم؟ روز سوم؟ او وقتی به میدان آمد که احساس می‌شد جو سنگین لجاجت و آشتی‌ناپذیری با حاکمیت در حال فروکش کردن است و قرار بود هل کوچکی به این قطار بدهد که در سربالایی به هن‌هن افتاده بود. موارد متعدد دیگری هم می‌شود سراغ گرفت که همه خیلی دیر و به شکلی واضح، نوبتی به میدان آمدند و از اعتراض‌شان رونمایی کردند و قرار بود تداوم خشم و آشتی‌ناپذیری را جلو ببرند.

تنفس‌های مصنوعی یکی‌یکی از راه می‌رسید و جریانی که در حفظ ظاهر همچنان قوی عمل می‌کرد، در باطن منکسر می‌شد.

بالاخره نوبت به حمید فرخ‌نژاد رسید که می‌گفت همه 80 میلیون ایرانی فدای یک تار موی پسرش باد. چه اتفاقی افتاده بود؟ این افراد که هیچ‌کدام مشکل مالی نداشتند. بعضی‌شان هنوز هم خوب فیلم و سریال بازی می‌کردند و اگر هم کار نمی‌کردند، انتخاب خودشان بود. چرا آنها حاضر شده‌اند سرباز آن‌ور آبی‌ها شوند و در روند تداوم آشوب، به نوبت نقش بازی کنند و قید کار کردن در ایران را بزنند؟ آیا از آن طرف پولی بیشتر از اینجا بهشان می‌رسید؟ اساسا عمده این افراد دیگر نیاز مالی نداشتند و تمام دارایی‌شان را هم در همین داخل به‌دست آوردند و انباشت کردند.

وقتی حمید فرخ‌نژاد را صدا زدند و بازخواست کردند و ممنوع‌الخروج شد و حساب‌هایش بسته شد، رفت و توضیح داد که یک نقد ساده کرده و خودش حالا دارد در یک سریال، نقشی امنیتی را بازی می‌کند. برخلاف ادعای بعدی او که هیچ تعهدی نداده، او متعهد شد و فعالیت‌های سینمایی‌اش در داخل را شاهدی گرفت بر اینکه منتقد است نه معاند. بعد حساب‌هایش باز شدند و به بهانه دیدار با همان پسرش که می‌گفت 80 میلیون ایرانی فدای یک تار مویش، اجازه خروج از کشور گرفت.

منزلش در پاسداران و اتومبیل پورشه‌اش را فروخت و رفت. پایش که به آمریکا رسید، یک پست بی‌پروا و ساختارشکنانه در اینستاگرامش گذاشت که جنجال به پا کرد. هم پروژه‌ای که در آن بازی کرده بود را در بلاتکلیفی گذاشت و هم پول پیش‌قسط سریالی که قرار بود برای فارابی بسازد را بدون ضبط یک پلان در جیبش گذاشت و رفت پیش همان پسرش که 80 میلیون ایرانی فدای یک تار مویش باد.

مدیران و سیاستگذاران فرهنگی کشور اگر آنالیز درستی از این وضعیت داشتند، قبل از اینکه با ورق خوردن دفتر نسل‌ها و گفتمان‌ها در عرصه فرهنگ ایران، به‌خصوص سینما، ذوق‌زده شوند، به این فکر می‌کردند که نفع ‌برندگان از وضعی که درحال پوسیدن و فروپاشی است، به‌راحتی و بی‌هزینه کنار نخواهد رفت. آنها دم رفتن هر لگدی می‌زنند و از ته‌مانده شهرت‌شان برای گزیدن تن جامعه‌ای که انگار دیگر دوست‌شان ندارد استفاده می‌کنند.

اتفاقات بعد از دی‌ ماه ۹۶. بعد از آن تاریخ، سلبریتی‌ها با چهره بخشی از جامعه مواجه شدند که دوست‌شان نداشت. آنها حالا و در ۱۴۰۱، روغن ریخته یا آن آبروی ریخته را نذر امامزاده کردند؛ یعنی نذر اعتراضات. آنها نه محتاج پول هستند نه چیز دیگر. عاشق دیده شدن هستند و وقتی جامعه دوست‌شان نداشت، دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتند.

کار فرخ‌نژاد به آنجا کشید که بعد از پستی که بر ضد همه ساختارها منتشر کرد، پست دیگری بارگذاری کرد که در آن از بی‌بی‌سی و منوتو و ایران‌اینترنشنال، با محبت تمام تشکر می‌کرد. دیگر چه آبرویی برای او مانده بود که برای حفظ کردنش تلاش کند؟

او کجا می‌تواند قهرمان شود جز برای لمپن‌هایی که هوادار این شبکه‌ها هستند؟ پس عجیب نیست اگر چنین می‌کند. برای او پروژه تعیین کرده‌اند. او یک برگ رو نشده دیگر هم دارد که با قیمت مناسبی آن را خواهد فروخت. غافلگیری جدیدی خواهد ساخت اما بعد از آن دیگر تمام می‌شود و امثال او اگر این لگد آخر را نمی‌زدند هم تمام می‌شدند. اما به قیمت جلب توجه موقتی که کردند، در بلندمدت به چهره‌هایی زشت و موقعیت‌طلب در نظر توده جامعه تبدیل خواهند شد. کافی است فرخ‌نژاد برگ آخر را رو کند تا این را بهتر بفهمیم. همان تصمیمی که از او خواسته‌اند تا بگیرد.

نشریه عبرتهای عاشورا

زنگ عبرت حدودا ۱۰ سال پیش اولین گفتگوی تفصیلی‌ام رو با جهانگیر الماسی گرفتم؛

https://s2.uupload.ir/files/%D8%AD%D8%AF%D9%88%D8%AF%D8%A7_%DB%B1%DB%B0_mysh.jpg

زنگ عبرت

حدودا ۱۰ سال پیش اولین گفتگوی تفصیلی‌ام رو با جهانگیر الماسی گرفتم؛ تو حاشیه گفت‌وگو بحث رفتن گلشیفته فراهانی از ایران شد و جهانگیر الماسی با یک حس ناخوشایندی بهم گفت "تو این کشور هرچی بیشتر لگد بزنی و علیه حاکمیت حرف بزنی بیشتر تحویلت می‌گیرن و بهت پروژه می‌دن (از ترس اینکه یه روزی نذاری و نری)

اما خیالشون از امثال من راحته که هیچ وقت علیه کشورم نه حرف می‌زنیم نه با بی‌بی‌سی و امثالهم مصاحبه می‌کنیم

بخاطر همین هیچ وقت کسی تحویلمون نمی‌گیره"

این روزها بیشتر به جهانگیر الماسی‌ها فکر می‌کنم. تو روزایی که امثال فرخ‌نژاد‌ها که اصالت و ریشه غربی خودشون رو نشون داده بودن، بازم قراردادهای میلیاردی باهاشون می‌بندیم ولی کسی از امثال جهانگیر الماسی‌ها خبر نداره.

جالبه بدونید همین امروز هم آدمایی که دو ماه قبل لگد زده بودن، قراردادهای جدیدشون رو بستن و  سر ضبط سریال‌های جدیدشون هستن و چند ماه دیگه که پولاشون رو تمام و کمال گرفتن و پناهنده شدن به ریش همه ما می‌خندن

حالا هی به امثال فرخ‌نژادها پروژه‌های میلیاردی بدین و به هنرمندان انقلابی و متعهد بی‌توجه باشید!

ساداتی

به اسم «زندگی-آبادی»، علیه «زندگی - آبادی»

https://s2.uupload.ir/files/%D8%A8%D9%87_%D8%A7%D8%B3%D9%85_q5b3.jpg

به اسم «زندگی-آبادی»، علیه «زندگی - آبادی»

طی ۳ ماه گذشته جماعتی از اغتشاشگرانِ ضد ایرانی به اسم زندگی و آبادی اقداماتی را علیه زندگی و آبادی کشور انجام دادند که نتیجه آن افزیش فشارهای معیشتی به مردم ایران شد.

این افراد در این ایام طی دو بازه زمانی سه روزه کسبه و اصناف را مجبور به اعتصاب اجباری کردند؛ در کمپین‌هایشان به مردم می گفتند در این سه روز حتی یک ریال هم خرج نکنید، خرید نکنید و ... تا جمهوری اسلامی تحت فشار قرار گیرد و تسلیم شود. دشمنان هر بار با بهانه‌ای واهی از مردم می خواستند یک نهاد اقتصادی یا واحد تولیدی را تحریم کنند؛ آنهم درحالی که هزاران نفر از همین مردم از این طریق نان آور خانواده‌هایشان هستند.

آیا کارگران و خانوادهای آنها خارج از دایره «زن، زندگی، آزادی» یا «مرد،‌میهن، آبادی» هستند؟ آنها جز مردم ایران به حساب نمی آیند؟ اگر شعار این افراد حمایت از مردم است، چرا باید دقیقاً اهداف شومشان متوجه اقتصاد و معاش خانوار ایرانی باشد؟ چرا تحریم و اعتصاب‌شان مستقیم سفره خانوار ایرانی را نشانه می گیرد؟ چرا با اعتصاب های اجباری به مغازه دارهایی فشار می آورند که باید هر ماه اجاره و حقوق کارگران خود را پرداخت کنند؟

اقدامات ضد زندگی و ضد آبادانی اغتشاشگران اخیر فقط به اینها خلاصه نمی شود؛ جریان پشت پرده این گروه در کشورهای خارجی تلاش می کنند با افزایش تحریم ها و فشارهای بیشتر اقتصاد ایران را زمین بزنند! تحریم هایی که اخیرا از سوی این کشورها وضع شده هرچند به نام حمایت از جریان اعتراضات شکل گرفته در ایران است ولی در عمل مستقیم باعث سخت تر شدن زندگی مردم ایران می‌شود.