کالابرگ یا یارانه نقدی، کدامیک بهتر است؟
دولت در مسیر انتخاب بین کالابرگ و یارانه نقدی با نکات مثبت و منفی روبهرو است، انتخاب هریک از این مسیرها مزایا و مضراتی برای مجری این طرح بزرگ اقتصادی دارد.
علاوه بر اینکه استقبال عمومی برای پرداخت یارانه نقدی میان عموم جامعه بیشتر است شواهد و قرائن نشان میدهد که کالابرگ الکترونیک طرح پرچالشی برای دولت است و همچنین فراهم کردن زیرساختهای آن هم دولت را با هزینههایی قابل توجه روبهرو میکند، بنابراین میتوان گفت در این شرایط حساس شاید بهتر باشد رویکرد دولت همان پرداخت یارانه نقدی باشد و اجرای طرح کالابرگ الکترونیکی به آینده منتقل شود.
مدیران مدارس مجاز به عقد هیچگونه قراردادی با تولیدکنندگان لباس فرم دانشآموزی نیستند.
بر اساس شیوه نامه ابلاغی وزارت آموزش و پرورش دریافت کل مبلغ هزینه لباس فرم فقط توسط تولیدکننده بر اساس قیمتهای اعلام شده اتحادیه و نرخ نامه مورد تایید ادارات صنعت، معدن و تجارت و به طور مستقیم از اولیا خواهد بود.
تبصره ۱: ادارات آموزش و پرورش مناطق و نواحی موظف به هماهنگی با اداره صنعت، معدن و تجارت جهت دریافت نرخنامه تولید لباس فرم و ابلاغ آن به مدارس هستند.
تبصره ۲: مدیران مدارس بر اساس بند ۱۵ از شرح وظایف انجمن اولیا و مربیان مدرسه مبنی بر برنامهریزی، تصمیم گیری، اقدام و نظارت بر سرویس حمل و نقل و تهیه پوشش و لباس فرم دانشآموزان، با هماهنگی شورای مدرسه و با رعایت معیارهای مندرج در ماده ۸۵ آیین نامه اجرایی مدارس و تبصره ذیل آن نسبت به تمهید مقدمات و فعالسازی انجمن اولیا و مربیان مدرسه برای تامین لباس فرم دانشآموزان صرفا از طریق تولیدکنندگان مجاز که مشخصات آنها توسط اتحادیه مربوط اعلام میشود، تا اول مرداد ماه اقدام کنند.
تبصره۳: به جهت عدم تحمیل هزینه های اضافی به خانوادهها، دانشآموزان میتوانند از لباسهای سالم و قابل استفاده سالهای پیش استفاده کرده و والدین در صورت تمایل با رعایت رنگ و مدل مصوب مدرسه میتوانند خود نسبت به دوخت و تهیه لباس فرزندشان اقدام کنند.
تبصره ۴: مدیران مدارس موظفاند پس از انعقاد تفاهمنامه بین انجمن اولیا و مربیان مدرسه و تولید کنندگان مجاز بر اساس نرخ تمام شده پارچه و دوخت (ابلاغی از سوی اتحادیه های مربوط) با اطلاعرسانی به والدین نسبت به معرفی آنها به تولیدکنندگان مجاز برای تهیه لباس فرم اقدام کنند.
تبصره ۵: لباس فرم دانش آموزان، بر اساس مشخصات مورد درخواست مدارس و با قیمت کارشناسی اعلام شده از سوی اتحادیه مربوطه، توسط تولید کنندگان مجاز ارائه خواهد شد؛ افزودن و دریافت هر مبلغی مازاد بر نرخ اعلام شده تحت عناوینی چون نظارت و مدیریت بر تهیه و توزیع لباس فرم مجاز نیست.
#نعمت_انقلاب:
حکومت رضا خان پس از تحکیم پایه های سلطنت،به رودررویی با حوزه و روحانیون پرداخت و سعی کرد با وضع قوانین،روحانیون را از صحنه خارج سازد و تا جایی پیش رفت که زدودن شعائر مذهبی را در دستور کار حکومت خود قرار داد.
سپهبد امیراحمدی می نویسد: یک روز رمضان به دربار رفتم،سردار رفعت برای خودشیرینی گفت: قربان، دیشب با سپهبد به مسجد رفتیم نماز خواندیم ،خیلی دعای اعلیحضرت کردیم. مردم که شب زنده داری می کردند،عموما به دعاگویی اعلیحضرت مشغول بودند.
یک مرتبه شاه متغیر شد و گفت: کدام مسجد؟ سردار رفعت گفت: مسجد، مسجد! آن وقت رو به من کرد و گفت: آقای سپهبد آقای سپهبد،من حالا می فهمم که اشکال کار در کجاست؟ من آخوندبازی را می خواهم از بین ببرم ،گفته ام که فرشها را جمع کنند و میز و صندلی بچینند،ولی سپهبد ارتش می رود و جانماز پهن می کند و روی زمین پهلوی آخوندها می نشیند. این پیرسگ هم می گوید رفتیم و اعلیحضرت را دعا کردیم. چرا رفتید؟...
(نقل از کتاب ارزشمند سقوط - موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی)
#نعمت_انقلاب:
اوایلی که پایم به دربار سلطنتی باز شد،تصویری از خانواده های سلطنتی قرون هجده و نوزده را در ذهن خود داشتم ...
اما بعدها این پندار و تصور در من فرو ریخت و دیدم که در ساعات پایانی شب که میهمانی رو به پایان است، ناگهان چراغها را خاموش می کنند و می گویند هر کس نفر بغل دستی خود را ببوسد! تعجب می کردم که چطور خواهر پادشاه اجازه می دهد میرآخور شاه و یا آدمی بدرفتار مثل رحیمعلی خرم او را ببوسد؟!
من که تا آن ایام چنین صحنه هایی را ندیده بودم و با خانواده های اشراف و رجال و معاریف کشور رفت و آمد نداشتم،تصویری سنتی از ناموس و شرف و باورهای دینی در ذهنم بود وحالا می دیدم که مردان با زنان یکدیگر می رقصند، کم کم متوجه شدم که این اعمال متاثر از فرهنگ آمریکاست...
(خاطرات فریده دیبا/مادرفرح پهلوی)
#نعمت_انقلاب:
تاراج اموال و سرمایه های ملی: از ورود من زیاد نگذشته بود که یکی از پیشخدمت های مخصوص در حالی که یک سینی طلا را سردست گرفته بود و روی سینی ،تور پهن کرده بودند، وارد شد و سینی را در مقابل شاه نگه داشت. شاه، تور را کنار زد. برق یک انگشتر الماس که وسط سینی قرار داشت، چشمها را خیره کرد.
شاه،انگشتر را برداشت و آن را به نرمی در انگشت من کرد. این کار او به منزله ی اعلام رسمی نامزدی ما بود. شاه به من گفت: قدر این انگشتر را بدان. چون صرفنظر از اینکه میلیونها قیمت دارد،قدیمی و تاریخی هم هست،زیرا جزو غنایمی است که نادر بعد از فتح هند با خود به ایران آورد!. بعد از رد و بدل شدن حلقه،همه مبارک باد گفتند. ملکه ی مادر روی سر من سکه های طلا شاباش کرد...پیراهن عروسی در فرانسه دوخته شده بود و مروارید و جواهر دوزی شده بود و بیش از بیست کیلو وزن داشت.
ملکه بخاطر بیماری، نمی توانست وزن این لباس و دنباله ی ده متری اش را بدنبال خود بکشد ،این بود که دستور دادند با قیچی، دنباله ی 10 متری لباس را در همان جشن عروسی ببرند...
(خاطرات ثریا- همسر دوم شاه)