سفارت ایران در ژاپن ترور «شینزو آبه» را محکوم کرد
به گزارش شفقنا، سفارت ایران در ژاپن در پیامی توییتری نوشت: ترور ناجوانمردانه شینزو آبه را محکوم می کنیم. آرزو می کنیم خداوند سلامتی و بهبودی عاجل به ایشان عطا فرماید.
نخست وزیر انگلیس رسما استعفا داد
جانسون از رهبری حزب محافظهکار استعفا کرد
بوریس جانسون پس از آغاز موجی از استعفا و کنارهگیری اعضای حزبش از جمله چندین وزیر کابینه سرانجام رسما از رهبری حزب محافظهکار کنارهگیری کرد.
با توجه به اینکه حزب محافظهکار دارای اکثریت قاطع کرسیهای پارلمان است، رهبر جدید این حزب نخست وزیر خواهد شد.
مرصاد
فعالسازی ۱۰ گیگابایت اینترنت رایگان برای سرپرست خانوار ۳ دهک کمدرآمد جامعه؛ هر ۴ ماه یکبار
مهدی سالم، مشاور فرهنگی وزیر ارتباطات:
برای تخصیص بسته اینترنت به دهکهای کمدرآمد جامعه، اینطور برنامهریزی شده که ۳۰ گیگ اینترنت در قالب ۳ بسته ۱۰ گیگابایتی به ۳ دهک کم درآمد جامعه اختصاص داده شود.
هر ۴ ماه یکبار، این بسته فعال میشود و برنامهریزی فعلی برای یک سال آینده است که به واسطه این طرح هر ۴ ماه یکبار، یک بسته اینترنت ۱۰ گیگابایتی برای سرپرست خانوار فعال میشود.
مرصاد
اجرای آزمایشی طرح کالابرگ الکترونیکی در ایلام
معاون سیاسی استانداری ایلام: در ۵۸۰ فروشگاه برنامه جدید نصب میشود تا طرح کالابرگ الکترونیکی بهصورت آزمایشی در شهر ایلام اجرا شود. این کالابرگ فقط برای خرید ۶ کالای اساسی تعریف شده است.
پیشتر رئیس سازمان برنامه گفته بود کالابرگ الکترونیکی همان کارت بانکی مردم خواهد بود. ماهانه کارت سرپرست خانوار شارژ میشود و مردم میتوانند کالاهای مشخص را به قیمتِ شهریور ۱۴۰۰ بخرند.
مرصاد
#یک_دقیقه_مطالعه
کتابی را در دست داشت و غرق خواندن آن بود.
پیش رفتم به او سلام کردم و پرسیدم:
«چه میخوانی»؟
از بالای عینکش نگاهی به من انداخت و پاسخ سلامم را داد و افزود: «کتاب قبسات را میخوانم. در این کتاب در شرح زندگانی مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی چند حکایت زیبا وجود دارد...»
گفتم: «میتوانی یکی دو تا از آنها را برایم تعریف کنی؟»
پاسخ داد:
- آری! دو حکایت را از زبان ایشان برایت نقل میکنم هنگامی که در نجف اشرف به تحصیل علوم دینی و فقه
اهل بیت علیه السلام مشغول بودم،
شوق دیدار حضرت مهدی را که خداوند او را به ظهور، فرمان دهد، بهخوبی در سینه خویش مییافتم.
از همین روی، عهد کردم که چهل شبِ چهارشنبه، پیاده به مسجد سهله بروم. شاید به این فیض بزرگ دست یابم. شب چهارشنبهٔ سی و پنجم یا سی و ششم، رفتن من به آن مسجد به تأخیر افتاد.
آن شب، هوا ابری و بارانی هم بود. نزدیک مسجد سهله نیز خندقی وجود داشت.
به آن جا که رسیدم، به سبب تاریکیِ بیش از اندازه، ترس و نگرانی سراسر وجودم را فرا گرفت، به ویژه که میدانستم دزدهای زیادی هم در آنجا هستند....
ناگهان صدای پایی را از پشت سرم شنیدم و به خود لرزیدم بیدرنگ به عقب برگشتم چشمم به سیدِ عربی افتاد که لباس محلی بر تن داشت.
او به من نزدیک شد و با زبانی فصیح، سلام کرد و مرا «سید» نامید!
در همان دم، وحشت و اضطراب از وجودم رخت بربست، اما؛...
منتظر قسمت بعدی این پست باشید...
برگی از کتاب امام زمان(عج)، ص۳۷ و ۳۸