#نعمت_انقلاب: از روزی که پای این دختر(فرح) به خانه ی ما باز شد،

https://s6.uupload.ir/files/%D8%A7%D8%B2_%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%8A_vkl.jpg

#نعمت_انقلاب:

از روزی که پای این دختر(فرح) به خانه ی ما باز شد، هر چه (دیبا-فامیل فرح) در سراسر ایران بود ، به تهران سرازیر شدند و هر گوشه ی دربار و ادارات و  موسسات که می رفتم، چند تایی دیبا می دیدم که دایرمدار امور دربار شده اند و سرگرم چاق کردن خودشان هستند...

فرح دوست داشت محیط دربار بی بند و بار و  مطابق میلش باشد. از وقتی که زن محمد رضا شد، پای یک عده افراد عاطل و باطل را به دربار، باز کرد. می پرسیدم :این خانم کیست که در کاخ، رفت و آمد می کند؟  می گفتند: همکلاسی سابق فرح است! می گفتم: این آقا کیست که اینجا پلاس است؟ می گفتند: پسرعمه ی دسته دیزی فرح است! خلاصه پای همسایه های سی سال قبل و همشاگردی های بیست سال قبل و پسرخاله ها، پسرعمه ها و عموزاده ها و نوه عموها و نوه دایی ها و خاله خانباجی ها و حتی دوستان مادرش را نیز به محیط دربار باز کرده بود.

ما یک کمی دیر متوجه شدیم و تا به خودمان آمدیم، دیدیم همه ی پست ها و مناصب مهم دربار بین فامیل دیبا تقسیم شده و چون پست و مقام به همه نرسیده، یک سری پست و مقام هم به سازمان دربار اضافه کردند. فرح یک تشکیلات بزرگتر از دربار درست کرد و اسم آن را گذاشت: دفتر مخصوص شهبانو فرح... 

(خاطرات مادر محمد رضا و همسر رضا شاه)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.