روشی که حضرت آقا در برابر بنی صدر به کار گرفتند
امام خامنه ای: در دوران انقلاب هم اگر کسى دچار یک سختى شد، باید به یاد بیاورد که نگهداشتن ایمان، مثل نگهداشتن آهن تفتیده در دست است؛ یعنى واقعاً سختى دارد. حالا اگر این سختى داشت، اعتراض بر آنکه این سختى را به وجود آورده، وارد است؛ اما اگر من تسلیم این سختى بشوم، بر من هم اعتراض وارد خواهد بود؛ این را واقعاً قبول کنید.
در زمان ریاست جمهورى بنى صدر، وقتى مأیوس شدیم از اینکه امام حرف ما را در باره ى آقاى بنى صدر قبول بکنند، خدمت ایشان رفتیم. ما یکى یکى مى رفتیم، چند نفرى مى رفتیم، نوشته یى مى گفتیم، زبانى مى گفتیم. من یکبار خدمت امام رفتم و صریحاً گفتم من به این نتیجه رسیده ام که چون دیگر نمى شود با آقاى بنى صدر برخورد بکنیم، من به همان روش قبل از انقلاب باید عمل بکنم. ما قبل از انقلاب حرفهایى مى زدیم، که وقتى کسى در آن حرفها مى اندیشید، موضعى نسبت به آن دستگاه پیدا مى کرد. من به ایشان گفتم مجبورم الآن حرفهایى بزنم، که وقتى کسى در باره ى آنها اندیشید، موضعى علیه آقاى بنى صدر بگیرد. امام نگاه کردند و تبسمى کردند و هیچ چیز نگفتند.
در آن زمانها، گاهى مى شد که من با دل پُر خدمت امام مى رفتم؛ اما وقتى مى آمدم، به رفقا مى گفتم که امام دستى به سر و صورت ما کشیدند و لقمه ى حلوایى با لطف و نگاه خودشان در دهان ما گذاشتند، ما را رها کردند؛ بعد که مى آمدیم، باز در سخنرانى خودشان مى گفتند: آقاى رئیس جمهور، آقاى بنى صدر! یعنى همان، همان بود! ایشان مصلحت مى دیدند؛ چون بالاخره ایشان حکیم بودند. امام یک حکیم به معناى واقعى بود؛ یعنى واقعاً پشت دیوار و پشت حجاب را مى دید، که ماها قادر نبودیم آن را ببینیم. ایشان چیزهاى خیلى ریزترى از آنچه که در حد دید ما بود و هست، مى دید.
ما وقتى در آن شرایط قرار مى گرفتیم، چه کار مى توانستیم بکنیم؟ نمى شد که ول کرد. بعضیها بریدند. این اسمش بریدن است. آدم که نباید ببُرد؛ باید بالاخره بایستد. دشمن دارد ما را مى بُراند؛ از انواع و اقسام وسایل هم استفاده مى کند. اگر ما هم بریدیم، به دشمن کمک کرده ایم.
(04/ 09/ 1370بیانات در دیدار با جمعى از هنرمندان