همسایه گفت:
«کوچولو، ببینم تو از کی تا حالا عالِم و فیلسوف شده ای و ما را خبر نکرده ای؟»
ماهی کوچولو گفت:
«خانم! من نمی دانم شما «عالم و فیلسوف» به چه می گویید. من فقط از این گردش ها خسته شده ام و نمی خواهم به این گردش های خسته کننده ادامه بدهم و الکی خوش باشم و یک دفعه چشم باز کنم ببینم مثل شماها پیر شده ام و هنوز هم همان ماهی چشم و گوش بسته ام که بودم»
ماهی سیاه کوچولو (صمد بهرنگی)