وفات حضرت ابوطالب پدربزرگوارمولای متقیان امیرالمؤمنان علی (ع) عموی گرامی پیامبر اسلام (ص)برمحضرمقدس ایشان تسلیت باد

وفات حضرت ابوطالب پدربزرگوارمولای متقیان امیرالمؤمنان علی (ع) عموی گرامی پیامبر اسلام (ص)برمحضرمقدس ایشان تسلیت باد

یکى از شخصیتهاى نقش آفرین صدر اسلام، حضرت ابوطالب پدر حضرت على بن ابیطالب (ع) است. نام ابوطالب، «عمران‏» است و بعضى او را «عبدمناف‏» نامیده ‏اند. چون فرزند بزرگش «طالب‏» بود، او را ابوطالب خواندند

وى 35 سال قبل از تولد پیامبر اسلام (ص) در مکه معظمه در خانواده ‏اى برجسته و خداشناس دیده به جهان گشود. او با عبدالله پدر پیامبر (ص) برادر بود. پدرش «عبدالمطلب‏» جد پیامبر اسلام است

که همه قبایل عرب وى را به عظمت و بزرگوارى مى‏شناختند و از او به عنوان مردى با کفایت و مبلغ آیین توحید ابراهیم یاد مى‏کردند. عبدالمطلب، چنان مورد توجه دنیاى آن روز بود که او را با لقب «سید البطحاء» آقاى سرزمین مکه و حومه آن و «ساقى الحجیج‏» آب دهنده

حاجیان خانه خدا و «ابوالساده‏» پدر بزرگواریها و «حافر الزمزم‏» ایجاد کننده چاه زمزم مى‏خواندند. عبدالمطلب در حفظ و حراست وجود مبارک حضرت محمد (ص) بسیار کوشا بود.

ابوطالب از چنین پدرى به دنیا آمد و در خانه چنین شخصیت ‏بزرگ و الهى پرورش یافت. ابوطالب چهار پسر و دو دختر داشت. پسران او ده سال با یکدیگر فاصله سنى داشتند

ابو.طالب پسر بزرگ اوست که از او نسلى باقى نمانده است. دومین فرزند او عقیل و سومین آنها جعفر معروف به جعفر طیار و چهارمین و آخرین فرزند پسرى وى حضرت على (ع) است. دو دخترش یکى فاخته نام داشت که او را «ام‏هانى‏» مى‏خواندند و دختر دیگرش «ریطه‏» یا «اسماء» است. فرزندان ابوطالب همه از فاطمه بنت اسداند.

ابوطالب در خانواده‏اى خداپرست و موحد و در سایه پدرى همچون عبدالمطلب که از کمالات روحى و امتیازات معنوى برخوردار بود، پرورش یافت. و همانند پدرش در مسیر آیین حنیف ابراهیمى قدم برمى‏داشت

و منصب سقایت و آبرسانى به زایران خانه خدا و پاسدارى از جان حضرت محمد (ص) را به نیکویى بر عهده گرفت. وی نه تنها تحت تأثیر شرک و بت‏ پرستى مردم مکه قرار نگرفت، بلکه در مقابل شیوه‏ هاى جاهلیت ایستادگى کرد

و خود را از هر گونه فساد و آلودگى، برحذر داشت. او نخستین کسى است که «سوگند خوردن اولیاى مقتول براى اثبات قتل‏» را در امر قضا، سنت قرار داد و بعدها اسلام نیز آن رابا نام «قسامه‏» تثبیت کرد.

حضرت ابوطالب بن عبدالمطلب مانند بیشتر رؤسای قریش مردی تاجر بود و  سرپرستی پیامبر اسلام (ص) را از هشت سالگی پس از درگذشت پدرش، عبدالمطلب، بر عهده گرفت

در سفری که حضرت محمد (ص) را برای تجارت با خود به شام برده بود، بشارت پیامبری آن حضرت را از راهبی به نام بُحیرا شنید و در حراست از پیامبر تلاش بیشتری از خود نشان داد.

وى در هنگامى که پدر عالیقدر اسلام، حضرت محمد مصطفی (ص) از همه سو هدف تیرهاى زهرآگین مشرکان مکه بود، مردانه از آن حضرت حمایت کرد و بدین وسیله در گسترش اسلام و تقویت مسلمانان نقش مهمى ایفا نمود. پس از بعثت نیز، ابوطالب، یاور و پشتیبان همیشگی پیامبر بود و در حمایت از ایشان دریغ نمی کرد.

در سال دهم بعثت، ابوطالب در حالی که با دیگر مسلمانان در شعب ابوطالب در محاصره ی مشرکان مکه بودند، درگذشت. وی در حالى دنیا را وداع گفت که قلبش لبریز از ایمان به خدا و عشق به محمد (ص) بود

بدنشان را در مکه معظمه در مقبره حجون معروف به «قبرستان ابوطالب‏» دفن کردند. با مرگ او خیمه‏ اى از حزن و اندوه بر پیامبر اسلام و مسلمانان آن روز که کمتر از پنجاه نفر بودند، سایه افکند زیرا آنان بهترین حامى، مدافع و فداکار در راه اسلام را از دست دادند.

در همان سال حضرت خدیجه (س) همسر باوفای پیامبر نیز وفات کرد و رسول خدا (ص) بر اثر شدت غم و اندوه، آن سال را «عام الحزن» یعنی سال حزن و اندوه نامیدند.

حامی هم‌چون پدر

حامی هم‌چون پدر

«[پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله] هشت ساله بود که عبدالمطلب هم از دنیا رفت. روایت دارد که دم مرگ، عبدالمطلب از #ابی‌طالب - پسر بسیار شریف و بزرگوار خودش - بیعت گرفت و گفت که این کودک را به تو می‌سپارم؛ باید مثل من از او حمایت کنی.

 #ابوطالب هم قبول کرد و او را به خانه خودش برد و مثل جان گرامی او را مورد پذیرایی قرار داد. ابوطالب و همسرش - شیرزن عرب؛ یعنی فاطمه بنت‌اسد؛ مادر امیرالمؤمنین - تقریباً چهل سال مثل پدر و مادر، این انسان والا را مورد حمایت و کمک خود قرار دادند. نبی‌اکرم در چنین شرایطی دوران کودکی و نوجوانی خود را گذارند.»(مقام معظم رهبری 1379.2.23)

#حضرت_ابوطالب

بیست وهفتم رجب سالروز بعثت حضرت محمد(ص) از روزهای خوب و متبرکی است که اعمالی برای شب و روز آن ذکر شده

بیست وهفتم  رجب سالروز بعثت حضرت محمد(ص) از روزهای خوب و متبرکی است که اعمالی برای شب و روز آن ذکر شده تا امکان بهره مندی هرچه بهتر و بیشتر از این فرصت معنوی فراهم شود.

شب مبعث از شبهای متبرکه است و برای آن اعمالی ذکر شده:

در مصباح از حضرت ابوجعفر امام جواد (ع) روایت شده که فرمود در رجب شبى است که از آنچه که بر آن آفتاب می تابد بهتر است و آن شب بیست و هفتم رجب است که در صبح آن پیغمبر خدا (ص) به رسالت مبعوث شد و براى آن شب اعمالی است که اگر شیعه ای از ما آن اعمال را در آن شب انجام دهد اجر عمل شصت سال می برد.

در مورد این عمل آمده: پس از نماز عشاء هر ساعتى از شب را تا پیش از نیمه آن بیدار شو و دوازده رکعت نماز اقامه کن و در هر رکعت حمد و سوره اى از سوره هاى کوچک مفصل ( مفصل ازسوره محمد است تا آخر قرآن) بخوان.

نمازها دو رکعتی هستند. پس از هر دو رکعت بعد از سلام؛ هفت مرتبه سوره حمد، هفت مرتبه مُعَوَّذَتَیْن، و سوره های توحید و قُلْ یا اَیُّها الْکافِرُونَ هر کدام هفت مرتبه، و سوره قدر و آیة الکرسى هر کدام را هفت مرتبه بخوان.

بعد از اتمام نماز این دعا خوانده شود:

الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فى الْمُلْکِ وَ لَمْیَکُنْ لَهُ وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً اَللّهُمَّ اِنّى اَسئَلُکَ بِمَعاقِدِ عِزِّکَ عَلَى اَرْکانِ عَرْشِکَ و َمُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ کِتابِکَ وَ بِاسْمِکَ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ وَ ذِکْرِکَ الاْعْلىَ الاْعْلىَ الاْعْلى وَ بِکَلِماتِکَ التّامّاتِ اَن  تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اَنْ تَفْعَلَ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ...

ستایش خاص خدایى است که نگیرد فرزندى و نیست براى او در فرمانروایى شریکى و نیست برایش یاورى از خوارى و به بزرگى کامل بزرگش شمار، خدایا از تو خواهم به حق چیزهایى که موجبات عزتت بر پایه هاى عرشت مى باشد و به حق سرحد نهایى رحمتت از کتابت و به نام بزرگتر بزرگتر بزرگترت و به حق ذکرت که والاتر و برتر و اعلى است و به کلمات تام و تمامت....

پس بخوان هر دعایى و حاجتی که داری و درود فرست بر محمد و آلش .

انجام غسل در این شب مستحب است.

زیارت حضرت امیرالمؤمنین (ع) که افضل اعمال  شب عید مبعث است.

اعمال روز عید مبعث

عید مبعث از جمله اعیاد عظیمه است و روزى است که حضرت رسول (ص) در آن روز به رسالت برگزیده شد . برای این روز  چند  عمل ذکر شده است :

غسل

روزه، روز عید مبعث یکى از چهار روزى است که در تمام سال امتیاز دارد براى روزه گرفتن و برابر است با روزه هفتاد سال.

بسیار صلوات فرستادن.

زیارت حضرت رسول(ص) و امیرالمؤمنین(ع)

 

مقابله با نمرودهایی که لباس ابراهیمی پوشیده بودند :

مقابله با نمرودهایی که لباس ابراهیمی پوشیده بودند :

 در سالروز شهادت مظلومانه حضرت امام موسی‌کاظم علیه‌السلام و در حالی که دل‌ها در سوگ آن امام بزرگوار داغدار و چشم‌ها در این غم جانکاه اشکبار است، این ستون را به گزیده‌ای از بیانات رهبر معظم انقلاب در توصیف زندگانی و مبارزات آن حضرت‌(ع) اختصاص می‌دهیم. عمر غالباً کوتاه و پُررنج، اما پُربار و سرنوشت‌ساز امامان بزرگوارمان‌(ع) از جمله امام موسی‌کاظم علیه‌السلام که بقای اسلام ناب محمدی‌(ص) و انقلاب اسلامی حاصل آن است.

« آیا زندگی ائمه‌(علیهم‌السّلام) فقط این بود که یک عده شاگرد، یک عده مرید، یک عده علاقه‌مند را دور خودشان جمع کنند احکام نماز و احکام زکات و احکام حج و اخلاقیات اسلامی و معارف و اصول دین و عرفان و این چیزها را به آنها بیان کنند و همین و بس؟ یا نه، غیر از این چیزهایی که گفته شد و روح آنچه که گفته شد، یک چهارچوب دیگری در زندگی ائمه است که آن همان زندگی سیاسی ائمه‌(علیهم السّلام) است... ائمه (علیهم‌السّلام) وقتی احساس کردند که اسلام رو به غربت افتاد و جامعه‌ اسلامی تشکیل نشد، چند هدف را اهداف اصولی خود قرار دادند: یکی تبیین اسلام به شکل درست. اسلام از نظر آن کسانی که در رأس قدرت در طول این سالیان طولانی و درازمدت قرار داشتند، یک چیز مزاحم بود. اسلام پیغمبر، اسلام قرآن، اسلام جنگ بدر و حنین، اسلام ضد تجمل‌پرستی، اسلام ضدتبعیض، اسلام طرفدار مستضعفان، اسلام کوبنده‌ مستکبران، به درد آن کسانی نمی‌خورد که می‌خواستند با ماهیت فرعونی، لباس موسوی بپوشند؛ با ماهیت نمرودی، لباس ابراهیمی بپوشند. مجبور بودند اسلام را تحریف کنند. امکان نداشت که اسلام را از دل مردم، از ذهن مردم یکباره دور کنند؛ چون مردم مؤمن بودند؛ مجبور بودند اسلام را از روح و محتوا و ماهیت خودش عوض کنند و خالی کنند... چرا «منصور» و «مهدی» و «هارون» و «هادی» (خلفای بنی‌عباس و همزمان با حیات طیبه آن امام بزرگوار) هر کدام در برهه‌یی از دوران خود، کمر به قتل و حبس و تبعید او می‌بندند؟ چرا چنانکه از برخی روایات دانسته می‌شود، آن حضرت در برهه‌یی از دوران سی‌وپنج ساله، در اختفا بسر برده و در قرای شام یا مناطقی از طبرستان حضور یافته و از سوی خلیفه‌ وقت، مورد تعقیب قرار گرفته و به یاران خود سفارش کرده که اگر خلیفه درباره‌ من از شما پرسید، بگویید او را نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم کجاست؟

چرا ‌هارون در سفر حجی، آن حضرت را در حدّ اعلی تجلیل می‌کند و در سفر دیگری دستور حبس و تبعید او را می‌دهد و چرا آن حضرت در اوایل خلافت‌ هارون که وی روش ملایمت و گذشت در پیش گرفته و علویان را از حبس‌ها آزاد کرده بود، تعریفی از فدک می‌کند که بر همه‌ کشور وسیع اسلامی منطبق است؛ تا آن‌جا که خلیفه به آن حضرت به تعریض می‌گوید: پس برخیز و در جای من بنشین؟ و چرا رفتار همان خلیفه‌ ملایم، پس از چند سال، چندان خشن می‌شود که آن حضرت را به زندانی سخت می‌افکند و پس از سال‌ها حبس، حتّی تحمل وجود زندانی او را نیز بر خود دشوار می‌یابد و او را جنایتکارانه مسموم و شهید می‌کند؟

اینها و صدها حادثه‌ توجه‌برانگیز و پرمعنی و در عین‌ حال ظاهراً بی‌ارتباط و گاه متناقض با یکدیگر در زندگی موسی‌بن‌جعفر(علیهم‌السّلام) هنگامی معنی می‌شود و ربط می‌یابد که ما آن رشته‌ مستمری را که از آغاز امامت آن بزرگوار تا لحظه‌ شهادتش ادامه داشته، مشاهده کنیم. این رشته، همان خط جهاد و مبارزه‌ ائمه(علیهم‌السّلام) است که در تمام دوران دویست‌وپنجاه ساله (دوران امامت ائمه اطهار علیهم‌السلام تا آغاز غیبت امام زمان ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) و در شکل‌های گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اولاً تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارایه‌ تصویری روشن از معرفت اسلامی است و ثانیاً، تبیین مسئله‌ امامت و حاکمیت سیاسی در جامعه‌ اسلامی و ثالثاً، تلاش و کوشش برای تشکیل آن‌جامعه و تحقق بخشیدن به هدف

پیامبر معظّم اسلام(صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله) و همه‌ پیامبران؛ یعنی اقامه‌

قسط و عدل و زدودن ‌اندادالله از صحنه‌ حکومت و سپردن زمام

اداره‌ زندگی به خلفاءالله و بندگان صالح خداوند ...».

پیام به سوّمین کنگره‌ی جهانى حضرت امام رضا (علیه السّلام) ۱۳۶۸

عکس العمل امام کاظم(ع) در مقابل پیشنهاد هارون در برگرداندن فدک!

عکس العمل امام کاظم(ع) در مقابل پیشنهاد هارون در برگرداندن فدک!

هارون می دانست که موسی بن جعفر(ع) و پیروانش، وی را غاصب خلافت پیامبر(ص) و زمامدار ستم گری می دانند که با زور و قدرت سرنوشت مسلمانان را در دست گرفته است، و اگر روزی قدرت رزم با او را به دست آوردند، در نابودی حکومت او لحظه ای درنگ نخواهند کرد. گفتگوی زیر که میان پیشوای هفتم و هارون رخ داده به خوبی از اهداف عالی امام در زمینه تشکیل حکومت اسلامی، و نیز از نیات پلید هارون پرده بر می دارد.

روزی هارون (به منظور آزمایش و کسب آگاهی از آرمان پیشوای هفتم) به آن حضرت اعلام کرد که حاضر است «فدک» را به او برگرداند.

امام فرمود: در صورتی حاضرم فدک را تحویل بگیرم که آن را با تمام حدود و مرزهایش پس بدهی! هارون پرسید: حدود و مرزهای آن کدام است؟

امام فرمود: اگر حدود آن را بگویم هرگز پس نخواهی داد. هارون اصرار کرد و سوگند یاد نمود که این کار را انجام خواهد داد.

امام حدود آن را چنین تعیین فرمود: حد اولش، عدن؛ حد دومش، سمرقند؛ حد سومش، آفریقا؛

و حد چهارم آن نیز مناطق ارمنیه و بحر خزر است. هارون که با شنیدن هر یک از این حدود، تغییر رنگ می داد و به شدت ناراحت می شد، با شنیدن حدود چهارگانه، نتوانست خود را کنترل کند و با خشم و ناراحتی گفت: با این ترتیب چیزی برای ما باقی نمی ماند! امام فرمود: می دانستم که نخواهی پذیرفت و به همین دلیل از گفتن آن امتناع داشتم!

امام با این پاسخ می خواست به هارون بگوید: فدک رمزی از مجموع قلمرو حکومت اسلامی است، و اصحاب سقیفه که فدکرا از دختر و داماد پیامبر(علیهما السلام) گرفتند، این کار آنان در حقیقت جلوه ای از مصادره حق حاکمیت اهل بیت عصمت و طهارت(سلام الله علیهم اجمعین) بود، بنابراین اگر قرار باشد حق ما را به ما برگردانی، باید همه قلمرو حکومت اسلامی را در اختیار ما بگذاری.(مناقب آل ابی طالب، ج ۴ ص۳۲۰)

گفتاری نیز از رهبر معظم انقلاب در کتاب انسان ۲۵۰ ساله در مورد حقیقت فدک آمده است که خواندن آن خالی از لطف نیست:

هارون به امام می گوید شما بنی هاشم از فدک محروم شدید. فدک را از شما گرفتند، حالا من می خواهم فدک را به شما برگردانم، بگو فدک کجاست و حدود آن چیست. خب معلوم است که این یک فریبی است که می خواهد فدک را برگرداند و به عنوان کسی که حق از دست رفته آل محمد (ص) را می خواهد به آنها برگرداند و چهره ای برای خودش درست کند. حضرت می گوید بسیار خوب حال که می خواهی فدک را به من بدهی، حدود فدک را برای تو معین می کنم. آن حضرت بنا می کنند به معین کردن حدود فدک.

ایشان افزودند: آن حدودی که امام موسی بن جعفر برای فدک معین می کنند تمام کشور اسلامی آن روز را دربر می گرفت، فدک یعنی این. یعنی این که تو خیال کنی که ما دعوایمان در آن روز بر سر یک باغستان بود، چند درخت خرما بود، این ساده لوحانه است. مساله ما آن روز هم مساله چند نخلستان و باغستان فدک نبود. مساله خلافت پیغمبر بود. مساله حکومت اسلامی بود منتها آن روز آن چیزی که فکر می شد ما را از این حق به کلی محروم خواهد کرد، گرفتن فدک بود. لذا ما در مقابل این مساله پافشاری می کردیم. امروز آن چیزی که تو در مقابل ما غصب کردی، باغستان فدک نیست که ارزشی ندارد. آنچه تو غصب کردی، جامعه اسلامی است، کشور اسلامی است. امام حدود چهارگانه ای را ذکر می کند که این فدک است که حالا اگر می خواهی بدهی، این را بده. یعنی امام هفتم صریحا مساله داعیه حاکمیت و خلافت را آنجا مطرح می کند.

امروزه در نظام اسلامی که بهترین مدل حکومتی در دوران غیبت کبری میباشد همه مسئولیت های حکومتی در سلسله مراتب غدیر بوده و لذا هر منصبی حقیقتی از فدک است که باید با دغدغه رصد کرد که چه کسانی این مراتب خطیر را عهده دار میشوند!

#جهاد_تبیین_