شمام فهمیدین چرا دنیا واسه سوریه و عراق و یمن و عراق و میانمار ساکت بود ولی واسه اوکراین همه صداشون درومده؟

شمام فهمیدین چرا دنیا واسه سوریه و عراق و یمن و عراق و میانمار ساکت بود ولی واسه اوکراین همه صداشون درومده؟

اوکراین سومین کشور بزرگ یهودی ها از نظر جمعیت در اروپا و

پنجمین کشور در جهان

زلنسکی هم یهودیه

مسلمونا ی دنیا کشته بشن دنیا ساکته ولی واسه یهودیا همه جون میدن

افکار مسموم را بشناسیم

عطا و دعای امام موسی کاظم (ع)

عطا و دعای امام موسی کاظم (ع)

محمد بن مغیث از کشاورزان مدینه بود. وی نقل می کند: یک سال محصولات زیادی در زمین کشاوری خود کاشتم. آن سال زراعت خوب بود؛ اما هنگام فرا رسیدن محصول، ملخ های بسیار آمدند و تمام زراعت مرا خوردند. در مجموع 120 دینار خسارت دیدم. پس از این حادثه در جایی نشسته بودم ناگهان امام کاظم علیه السلام را دیدم که نزدیک آمدند و پس از سلام از من پرسیدند: از زراعت چه خبر؟ گفتم تمام زراعتم درو شده و ملخ ها ریختند و همه را نابود کردند. امام فرمود: چقدر خسارت دیده ای؟ عرض کردم یک صد و بیست دینار خسارت دیده ام. اما به غلامش فرمود: یکصد و پنجاه دینار همراه دو شتر جدا کن و به او تحویل بده. آن گاه به من فرمود: سی دینار با دو شتر اضافه بر خسارت تو داده ام. عرض کردم مبارک باشد. سپس به امام گفتم به داخل زمین تشریف بیاورید و برای بنده دعایی بفرمایید. امام وارد زمین شدند و در حق من دعا کردند. به برکت دعای امام، آن دو شتر بر اثر زاد و ولد زیاد شدند و آنها را به ده هزار دینار فروختم و زندگی ام پربرکت شد.

 (محمدی اشتهاردی، 1377: 143 و 144)

همه ما، در لحظاتی از زندگی، حال بد را تجربه کرده ایم.

همه ما،

در لحظاتی از زندگی،

حال بد را تجربه کرده ایم.

بیشتر افراد این تصور اشتباه را دارند

که حال بدشان به خاطر اتفاقات زندگی آنهاست،

درحالی که تحقیقات نشان می دهد

افراد به خاطر رخدادها دچار حال بد نمی شوند، بلکه آنها به خاطر تعابیر و گفتگوهای ذهنی خود درباره آن رخدادها، دچار احساسات و حال نامطلوب میشوند.

برخی از مهمترین افکار مسموم را می توان در موارد زیر مرور کرد:

1- دیدن نداشته ها و نقایص

2- پیش بینی آینده بدون دلیل

3- قضاوت دیگران

4- برچسب زدن منفی روی اتفاقات

5- مرور زیادی گذشته (مثبت یا منفی)

6- توجه زیادی به احساسات ناخوشایند

7- عدم پذیرش نقایص انسانی

8- به خود گرفتن

9- مقایسه خود با دیگران

10- انتظارات بالا

11- سرزنش کردن به جای اقدام

12- عجول بودن در رسیدن به نتیجه

باز شدن غل و زنجیر از دست و پا امام موسی کاظم (ع)

باز شدن غل و زنجیر از دست و پا امام موسی کاظم (ع)

البزاز نقل کرده است: هارون الرشید، امام کاظم علیه السلام را به زندان بغداد برد و تصمیم گرفت که ایشان را به شهادت برساند. دو شب پیش از شهادت امام کاظم علیه السلام، مسیب که از یاران وفادار حضرت بود، نگهبانی زندان را بر عهده داشت.

راوی می گوید: شبی امام به مسیب فرمود: امشب می خواهم از زندان بیرون بروم و باید به جانشین پس از خود وصیت کنم و ارث و میراث امامت را به ایشان تحویل دهم، سپس به زندان باز خواهم گشت.

مسیب عرض کرد: سرورم چگونه در را برای شما باز کنم در حالی که نگهبانان نزدیک در ایستاده اند؟ امام فرمود: نترس، سپس با انگشت خویش به دیوارها و قصرها اشاره کرد و به اذن خداوند تمام آنها با زمین یکسان شدند. سپس به مسیب فرمود در این جا بمان تا زمانی که من بازگردم

مسیب عرض کرد سرورم چگونه این غل و زنجیرها را از شما باز کنم؟

ناگهان دید که امام علیه السلام برخاست و تمام غل و زنجیرها از ایشان باز شد و یک قدم برداشت و از نظرم پنهان شد.

مسیب می گوید من همچنان ایستاده بودم؛ ساعتی نگذشته بود که ناگهان قصرها و دیوارها روی زمین سجده کردند. همان وقت سرورم به زندان بازگشت و آن غل و زنجیرها را روی گردن و دست و پای خویش قرار داد...

عرض کردم: ای سرورم در این ساعت به کجا رفتید؟

فرمود: از تمام فرشتگان، انسان ها و اجنه که از دوستان شیعیان ما هستند دیدن کردم و در مورد حجت خدا پس از خودم به آنها سفارش کردم و بازگشتم.

(بحرانی، 1389: 49 ـ 50)