کمرش خمیده میشود
تا کمر فرزندانش راست باشد
چه مرد فداکاریست پدر...
می خواهم برگردم به روزهای کودکی
آن زمان ها که؛
"پدر" تنها قهرمان بود!
عشــق، تنـــها در "آغوش مادر" خلاصه میشد!
بالاترین نــقطه ى زمین، "شــانه های پـدر" بــود!
بدتـرین دشمنانم، "خواهر و برادر" های خودم بودند!
تنــها "دردم"، زانو های زخمـی ام بودند!
تنـها چیزی که "میشکست"، اسباب بـازیهایم بـود!
ومعنای "خداحافـظ"، تا فردا بود!!!