سال جدیدی دارد از راه می‌رسد و من دلم می‌خواهد با طلوع اولین روز بهار، شاهد طلوع آفتاب تحول و سرزندگی و نشاط، در خودم باشم.

سال جدیدی دارد از راه می‌رسد و من دلم می‌خواهد با طلوع اولین روز بهار، شاهد طلوع آفتاب تحول و سرزندگی و نشاط، در خودم باشم.

می‌دانم احتمالا پیشامدهای زیادی در پیش است که از کنترل من خارج خواهد بود. می‌دانم برای خیلی چیزها و خیلی اتفاقات، کاری از من ساخته نخواهد بود. می‌دانم من هرچقدر هم که تلاش کنم، توانایی راضی کردن همه را نخواهم‌داشت و هرچقدر هم که بکوشم، از میان تمام آرزوهام، همیشه تعدادی، برای من ناممکن و دست نیافتنی خواهدماند. پس تصمیم دارم که تسلیم‌تر و پذیراتر از همیشه به استقبال سال جدید بروم و از همان آغاز، به سختی‌های پیش‌رو فکر کنم و نشدنی‌ها و ناممکن‌ها را در نظر بگیرم. تصمیم گرفته‌ام دلخوشی‌ها و رنج‌ها را به موازاتِ هم بپذیرم و با احساساتی خنثی‌تر وارد میدان ناشناخته‌ی رابطه‌ها شوم و پیش‌داوری و توقعی از هیچ‌کس نداشته‌باشم.

تصمیم گرفته‌ام که ببخشم، خودم را و آدم‌ها را. می‌دانم که هیچکس بابت اتفاقات و حرف‌هایی که من - درست یا اشتباه - در ذهن دارم از من عذری نخواهد خواست اما فراموشی و بخشش، مرا زلال‌تر و خوشحال‌تر خواهد کرد.

تصمیم گرفته‌ام آرام باشم و مسیر هدف‌هام را آرام‌تر از همیشه طی کنم.

تصمیم گرفته‌ام به خودم سخت نگیرم برای هیچ چیز و به خودم اندوه تحمیل نکنم برای هیچ‌کس. تصمیم گرفته‌ام بیشتر مراقب خودم باشم و بیشتر به خودم فکر کنم و بیشتر لبخند بزنم.

تصمیم گرفته‌ام انسان سازنده‌تری برای جهان باشم و به قدر دامنه‌ی تاثیر خودم، امید و لبخند و آرامش را در جهان تکثیر کنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.