دراین روزهای باقیمانده سال بیائیم تا دیر نشده دست به کار بشیم و خونه تکونی رو شـروع کنیم ...

دراین روزهای باقیمانده سال

بیائیم تا دیر نشده دست به کار بشیم

و خونه تکونی رو شـروع کنیم ...

خونه تکونی ذهـن

خـدایا

من رو ببخش اگه آدما رو قضاوت کردم

به اونا گمان بد بردم و توی فکر و خیالم

به چیزهایی فکر کردم ڪه تـو هرگز نمی‌پسندیدی

خونه تکونی چشـم

خـدایا

مـن رو ببخش بخاطر همه نگاه‌های نادرستی که داشتم

بخاطر نگاه‌های تندی که به پدر و مادرم کردم

و یا بخاطر نگاه تمسخر و تحقیر آمیزی که به بعضی از بنده‌های تـو داشتم

خونه تکونی گـوش

خـدایا

من رو ببخش اگه با گوش‌هایم

چیزهایی رو شنیدم ڪه نباید می‌شنیدم

و گوش به حرف‌هائی دادم ڪه

عیب‌های آدم‌ها رو برای من برملا می‌کرد

و اونها رو توی ذهن من رسوا می‌کرد

خونه تکونی زبـان

خـدایا

من رو ببخش اگه زبونم

به دروغ و غیبـت و تهمـت و تحقیـر

و توهیـن و ناسـزا آلوده شد

و چیزهایی گفتم و با کسانی حرف زدم

ڪه مطلوب تـو نبود

خونه تکونی دل

خـدایا

من رو ببخش ڪه به جای اینکه دلم رو

از لطـف و محبت خودت پر کنم

به حسـد و کینـه و بخل و تکبـر آلوده کردم

و اینقدر دلباخته و شیفته دنیا شدم

ڪه جایی واسه تـو، توی دلم باقی نموند

خونه تکونی دسـت و پـا

خـدایا

من رو ببخش بخاطر همه

کوتاهی‌ها و سستی‌ها و تنبلی‌هام

خـدایا ببخش ڪه با دست و پاهام

کارهایی کردم و جاهایی رفتم

ڪه مـن رو از تـو دور کرده

آمیـــن

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.