بداهه آیینی بمناسبت ولادت با سعادت
حضرت امالائمه فاطمه الزهرا سلام الله علیها
از ازل نام شما عطر خوش باران داشت
ماه بر گردش دور سرتان فرمان داشت
گفت با شخص نبی کوثر عظمیٰ داری
مصطفی نیز به این کوثر خود ایمان داشت
آمدی ای که کسایت به نبی داد امان
سر مستودع خلقت ز شما امکان داشت
جلوهگر تا که شدی نور خودش را گم کرد
چون حیا داشت خودش را ز شما پنهان داشت
خالقِ روی شما خالق زیباییها ست
رب الارباب تبارک به چنین انسان داشت
زنگ عالم به صدا آمده با حکم شما ست
حسن لولاک شما ریخته در دوران داشت
قصد تهلیل بفرما، که زمین شاخه نور
به لبش بسته که با نور شما پیمان داشت
شریانهای حیات از قِبَل فیض شما
به مبارک شدن نسل بشر اذعان داشت
نامتان گرچه به جام همه آرامش ریخت
با پلیدان زمان لیک سر طوفان داشت
چه کسی قابله در عالم خاکی همچون
ساره و آسیه و مریم و از حوران داشت
بارها گفت محمّد که تویی امِّ اَبی
پدر از شوق تو همواره لبی خندان داشت
از پر چادرتان عطر گل یاس آمد
عطر گلهای جهان را همه در دامان داشت
بداههسرایان:
سیدمحمد صفایینویسی
محمدباقر منصورسمائی
ابراهیم صفایی، حسن اویسی
ابوالقاسم سیفی، الهه جاودانی
فرشته پناهی، زهرا محبی
طاهره ابراهیمنژاد، فریبا رییسی
وطنز | بهترین شعرهای طنز
طالبان: به تحصیل دختران با حفظ ارزشهای اسلامی متعهد هستیم
وزیر تحصیلات عالی طالبان در دیدار با نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل برای افغانستان تاکید کرد طالبان با حفظ ارزشهای اسلامی نسبت به تحصیل دختران متعهد است./تسنیم
عاقبت شخص توبه کننده
در زمان یکى از اولیاى حق، مردى بود که عمرش را به بطالت و هوسرانى ولهو و لعب گذرانده بود، نزدیک مرگ پرونده خود را ملاحظه کرد، گذشته عمر را به بازبینى نشست و از عمق دل آهى کشید و بر چهره تاریک اشکى چکید و به عنوان توبه و عذرخواهى از حریم مبارک دوست عرضه داشت :
یا مَنْ لَهُ الدُّنْیا وَالآخِرَهُ اِرْحَم مَن لَیْسَ لَهُ الدُّنْیا وَالآخِرَهُ 》.
پس از مرگ، اهل شهر به مردنش شادى کردند و او را در بیرون شهر در خاکدانى انداخته، خس و خاشاک به رویش ریختند! آن مرد الهى در خواب دید به او گفتند : او را غسل بده و کفن کن و در کنار اتقیا به خاک بسپار. عرضه داشت: او به بدکارى معروف بود ، چه چیز او را به نزد تو عزیز کرد و به دایره عفو و مغفرت رساند؟
جواب شنید : خود را مفلس و تهیدست دید، به درگاه ما نالید، به او رحمت آوردیم. کدام غمگین از ما خلاصى خواست او را خلاص نکردیم، کدام درد زده به ما نالید او را شفا ندادیم.
برگرفته از کتاب عرفان اسلامی اثر استاد انصاریان