جنازه‌ای را بر سر راهی می‌بردند،فقیری با پسر بر سر راه ایستاده بودند پسر از پدر پرسید که بابا در صندوق چیست؟

https://s4.uupload.ir/files/%D8%AC%D9%86%D8%A7%D8%B2%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C_haiq.jpg

جنازه‌ای را بر سر راهی می‌بردند،فقیری با پسر بر سر راه ایستاده بودند پسر از پدر پرسید که بابا در صندوق چیست؟

گفت: آدمی!

گفت: کجایش می‌برند؟

گفت: به جایی که نه خوردنی باشد،

و نه پوشیدنی، نه نان و نه هیزم!

نه آتش، نه زر، نه سیم، نه بوریا و نه گلیم!

گفت: بابا مگر به خانه ما می‌برندش؟

 #عبید_زاکانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.