ادعای تل‌آویو درباره بازداشت چهار جاسوس مرتبط با ایران

https://s4.uupload.ir/files/%D8%A7%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C_ubud.jpg

ادعای تل‌آویو درباره بازداشت چهار جاسوس مرتبط با ایران

سازمان اطلاعات و امنیت داخلی رژیم صهیونیستی ادعا کرد چهار زن ساکن فلسطین اشغالی و یک مرد را به اتهام ارتباط با ایران بازداشت کرده است.

صابرین نیوز

#محمد_الحلبوسی برای بار دوم به عنوان رئیس پارلمان عراق انتخاب شد.

https://s4.uupload.ir/files/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%A8%D9%88%D8%B3%DB%8C_nnek.jpg

#محمد_الحلبوسی برای بار دوم به عنوان رئیس پارلمان عراق انتخاب شد.

طی یک ائتلاف بزرگ گروه‌های شیعی حامی مقاومت در پارلمان عراق ائتلاف "چارچوب هماهنگی" رو تشکیل دادن که با ۸۸ عضو قدرت رو از جریان صدر با ۷۶ عضو گرفت

نخست وزیری نوری المالکی میتونه یک گزینه مطلوب برای ایران  و گروه‌های مقاومت عراقی باشه

تلاش سپاه قدس برای این موفقیت ستودنیه

صابرین نیوز

روایت جانسوز از آخرین وداع حاج‌قاسم با مادر

https://s4.uupload.ir/files/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA_%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%88%D8%B2_efif.jpg

روایت جانسوز از آخرین وداع حاج‌قاسم با مادر

برادر شهید سلیمانی:

مادرمان سخت مریض بود و حاج‌قاسم برای یک ماموریت حساس باید به سوریه می‌رفت و تاکید بر این بود که شهید سلیمانی در این ماموریت حضور داشته باشد.

لحظه خداحافظی حاج‌قاسم با مادر صحنه عجیبی بود؛ حاج‌قاسم در مقابل مادر زانو زد، سر را روی زانوی مادر گذاشت و گفت «مادر حلالم کن».

شهید سلیمانی مجدداً پیش مادر برگشت و در کنار مادر خوابید و او را بغل کرد، سر مادر را بر روی دستش گذاشت و او را نوازش کرد. حاج قاسم سه مرتبه به سمت حیات رفت و برگشت پیش مادر، همه دم در منتظر حاج قاسم بودند.

وقتی مادر به رحمت خدا رفت مانده بودم چگونه خبر فوت مادر را به حاج‌قاسم بدهم، زنگ زدم و گفتم که حال مادر خوب نیست.

حاج‌قاسم بعد از اینکه آقای قالیباف خبر فوت مادر را به ایشان دادند به من زنگ زد و گفت برای کسی مزاحمت ایجاد نکنید و وقتی من برگشتم جنازه مادر را به خانه بیاورید.

حاج قاسم در خانه وداع عجیبی با جنازه مادر داشت، او را می‌بوسید و اشک می‌ریخت؛ شهید سلیمانی عاطفه زیادی نسبت به خانواده به‌ویژه نسبت به مادر و پدرم داشت.

#کتاب_شناسی #مذهب_شیعه کتاب: «باید شیعه می شدم»

#کتاب_شناسی #مذهب_شیعه

کتاب: «باید شیعه می شدم»

مولف: «محمد شریف زاهدی»

محمد شریف زاهدی در سال ۱۳۵۷ در یکی از روستاهای شهرستان «نیک شهر» در خانواده ای اهل تسنن به دنیا آمد. برای فراگرفتن دروس دینی اهل تسنن، در حوزه علمیه «بحر العلوم» نیک شهر و همچنین چابهار که زیر نظر مولوی عبد الرحمن سربازی بوده، مشغول به تحصیل شد. به خاطر اتفاقی که در یکی از شب های عاشورا برایش به وجود می آید، این انگیزه را در او ایجاد می کند تا در مذهب شیعه تحقیق نماید، و در نهایت به مکتب حقه شیعه شرفیاب می گردد.

معرفی کتاب:

در این کتاب آقای محمد شریف زاهدی زندگی نامه و نحوه تشرفش به مذهب شیعه، سختی ها و اتفاقاتی که در این مسیر برایش به وجود آمد را با قلم خود به نگارش در آورده است.

بخشی از کتاب:

«اما اولین جرقه ی شیعه شدنم این طور رقم خورد که یکی از اساتیدم به نام مولوی عیسی ملازهی، امام جماعت مسجد محمد رسول الله صل الله علیه و اله و سلم چابهار بود. گاهی که برایشان مشکلی پیش می آمد و نمی توانست به مسجد برود، بنده را به جای خودش می فرستاد تا اقامه ی نماز جماعت کنم.

شب عاشورای سال ۱۳۷۵ به جای استادم به مسجد رفته بودم. نماز عشا را که خواندم، همه ی مردم از مسجد رفتند. درب مسجد را بسته و خواستم به مدرسه برگردم که صدای سخنرانی از حسینیه ی شیعیان که در پنجاه متری مسجد قرار داشت، توجهم را جلب کرد...»