#یک_داستان_یک_پند مرد رباخوار و عیاشی بود که هرگاه گناه می‌کرد و به او می‌گفتند: گناه نکن! می‌گفت:

#یک_داستان_یک_پند

مرد رباخوار و عیاشی بود که هرگاه گناه می‌کرد و به او می‌گفتند: گناه نکن! می‌گفت: خداوند أَرْحَمُ الرَّاحِمِین است، نترسید! او هرگز بندۀ خود را هر چقدر هم که بد باشد نمی‌سوزاند؛ من باورم نمی‌شود او از مادر مهربان‌تر است چگونه مرا بسوزاند در حالی که این همه در خلقت من زحمت کشیده است!

روزگار گذشت و سزای عمل این مرد رباخوار پسر جوانی شد که در معصیت خدا پدر را در جیب گذاشت و به ستوه آورد تا آنجا که پدر آرزوی مرگ پسر خویش می‌کرد. گفتند: واقعا آرزوی مرگش داری؟ گفت: والله کسی او را بکشد نه شکایت می‌کنم نه بر مردنش گریه خواهم کرد. گفتند: امکان ندارد پدری با این همه حب فرزند که زحمت بر او کشیده است حاضر به مرگ فرزندش باشد.

گفت: والله من حاضرم، چون مرا به ستوه آورده است و به هیچ صراط مستقیمی سربراه نمی‌شود. گفتند: پس بدان بنده هم اگر در معصیت خدا بسیار گستاخ شود، خداوند أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ از او به ستوه می‌آید و بر سوزاندن او هم راضی می‌شود‌.

قتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ (17 - عبس)

مرگ بر این انسان، چقدر کافر و ناسپاس است؟

آیت الله مجتهدی (ره): در بنی اسراییل عابدی بود. شب خواب دید، در خواب به او گفتند؛ تو هشتاد سال عمر می کنی،...

آیت الله مجتهدی (ره):

در بنی اسراییل عابدی بود. شب خواب دید، در خواب به او گفتند؛ تو هشتاد سال عمر می کنی، چهل سال در رفاهی و چهل سال در فشاری. کدام یک را اول می خواهی؟  چهل سال زندگی خوب را یا چهل سال در فشار را؟ او گفت: من عیال مومنی دارم، با او مشورت می کنم. ببینم او چه می گوید؟ از خواب بیدار شد. رفت پیش عیالش و گفت؛ من چنین خوابی دیده ام، تو چه می گویی؟  زن گفت: بگو من چهل سال اول را در رفاه می خواهم. از آن شب به بعد از در و دیوار برایش می آمد. به هرچه دست می زد طلا می شد.

زنش هم می گفت: فلانی خانه ندارد برایش خانه بخر. فلان پسر می خواهد عروسی کند ندارد، فلان دختر می خواهد شوهر کند ندارد و... همسرش به او دستور می داد و او هم تا می توانست کمک می کرد. سر چهل سال خواب دید. در خواب به او گفتند؛ خدا می خواهد از تو تشکر کند. چهل سال اول به تو داد، تو هم به دیگران دادی، می خواهد چهل سال دوم را هم در رفاه باشی.

ما این را تجربه کرده ایم. کسانی که اول عمر کمک مالی به دیگران می کنند، در آخر عمر هم خوبند، ولی کسانی که اول عمر دارا بودند و کمکی نکردند، آخر عمر ورشکست می شوند و به گدایی می افتند ما این را تجربه کرده ایم...

سطرهایی از طلا .. بعد از وفاتت، سه نوع اندوه بر تو خواهد بود؟؟

سطرهایی از طلا ..

بعد از وفاتت، سه نوع اندوه بر تو خواهد بود؟؟

1- کسانی که شناخت سطحی از تو دارند میگویند: بیچاره..

2- دوستانت؛ چند ساعت و یا نهایتا چند روز برایت اندوهگین می شوند و سپس به شو خی و خنده های خود می پردازند.

3- عمیق ترین اندوه و غم داخل خانه خواهد بود             

خانواده ات یک هفته، دوهفته، یک ماه، دوماه و یا نهایتا یک سال غمگین می شوند؟؟

و سپس تو را در بایگانی خاطرات قرار می دهند

و این چنین داستان تو در بین مردم تمام می شود.

وداستان حقیقی تو شروع می شود؟؟؟؟؟

آخرت

از تو زائل شد؟؟؟

1- جمال

2- مال

3- سلامتی

4- فرزندان

5- از خانه و کاشانه ات جدا شدی

6- و همسرت نیز ؟؟؟

زندگی واقعی شروع شد

و سؤال أین است :

برای قبر و آخرتت چه آماده نموده ای؟؟؟؟؟؟؟؟؟

این حقیقتی است که جای تأمل دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حریص باش بر ؟؟

1- فرائض

2- نوافل

3- صدقه پنهانی

 4- عمل صالح

5- نماز تهجد

شاید نجات یابی

اگر به وسیله ی این رساله برای یادآوری مردم همکاری نمودی،  إن شاء الله

اثر این یادآوری را روز قیامت ، در میزان حسنات خود خواهی یافت.

(وذکّر فإن الذکرى تنفعُ المؤمنین)

و (پیوسته) پند (وتذکر) بده، زیرا که بی گمان  پند (وتذکر) مؤمنان را سود می بخشد.

چرا میت اگر به عقب برگشت داده شود“صدقه” را ، اختیار می کند؟؟

چرا میت اگر به عقب برگشت داده شودصدقه را ، اختیار می کند؟؟

چنانچه الله می فرماید

رب لولا أخرتنی إلى أجل قریب

فأصدق

پروردگارا ! اى کاش (مرگ) مرا مدت کمى با تأخیر مى انداختى، تا (در راه تو) صدقه بدهم

علماء فرمودند:

صدقه را ذکر ننمود ، مگر به خاطر اثرات عظیم صدقه که بعد از موتش مشاهده مى نماید

پس زیاد صدقه دهید.

چرا که مؤمن روز محشر زیر سایه ی صدقه ی خود خواهد بود.

و یکی از بهترین صدقات جاریه ای که می توانی همین الان، آره همین الان انجام دهی، این است که :

این سخنان را با نیت خالص و جهت رضای الله ، پخش کن.

چراکه هر کس بر آن عمل نموده و به نسل های آینده تعلیم دهد

 إن شاءالله ، اجرش به تو خواهد رسید.

سالگرد تیتر «امضای کری تضمین است» حلوا حلوا

سالگرد تیتر «امضای کری تضمین است»

حلوا حلوا

هر بار که اقتصادمان تنبل شد

تزریقِ حباب کرد و خوش‌هیکل شد!

از بس که دویدیم و گشایش نرسید

پاهای امیدمان پر از تاول شد

پاسخ به مطالبات مردم یک مشت

توهین و جواب‌ِ کشکی و مهمل شد

با وعده‌ی تدبیر شبیخون خوردیم

در جسم نحیفمان امید انگل شد!

در دادن وعده‌ی سر خرمن هم

هی رتبه‌ی دولت بنفش اول شد

لکنت گگرفت چون زبان‌دانیِ‌شان!

هم سایه‌ی جنگ آمد و هم کل‌کل شد

مثل ریوزو غرق ریاضت شده و

مانند اوشین کفش همه صندل شد

در زیر فشار چرخ تدبیر و امید

اعصاب و روانمان به کل مختل شد

آب از لب و لوچه‌ی همه راه افتاد

حلوای مذاکره ولی حنظل شد

هر بار که وعده‌ی گشایش دادند

تا خرخره مملکت پر از معضل شد

اشکال ندارد عوضش معضل‌ها

با چرخش امضای کری جان حل شد!

فرشته پناهی

وطنز | بهترین شعرهای طنز