#مشت_و_مال مرحومه مغفوره بانو بنی‌صدر

#مشت_و_مال مرحومه مغفوره بانو بنی‌صدر

سقط شد نوکری از آل صهیون

نه بایدن کرده همدردی نه جانسون

کسی خائن نمی‌آید به کارش

لشش مانده به روی دست مکرون

مهدی پیرهادی

در روش‌های فرار، الگوی زیبایی شدی

روسری آمد به تو! به‌به! چه آغایی شدی!

باز پوشیدی لچک، تا در روی از مرگ، لیک

گفت عزرائیل: «خوشگل جان! شناسایی شدی!»

فهیمه انوری

او بود شبیه بیسکوییت‌های ترد

بامزه، ولی دست اجل او را برد

در گور، کنار مار و عقرب، می‌گفت:

جمهوری اسلامیتان خواهد مرد

محمدرضا شکیبایی زارع

او گوی سبقت را ز هر مزدور برده

از فرط نامردی عصا از کور برده

بس داشت در دل آرزوی مرگ ایران

این آرزو را با خودش در گور برده

محمدعلی کمالی‌مقدم

یک سال غلط کرد! غلط کرد! فقط!

گرخید و چهل سال غلط خورد! غلط!

می‌گفت شما رو به سقوطید! سقوط!

امروز سقط گشت! سقط گشت! سقط!

امین شفیعی

«عشوه‌ای زان لب شیرین شکربار بیار»

خبر از شیوه آرایشت ای یار بیار

ای بنی‌صدر اگر مختصری فرصت شد

خبر از سوختنت در وسط نار بیار

سیدمحمد صفایی

آن رئیس دولت مست غرور

می‌رود با آرزوهایش به گور

نیش می‌زد بر وطن مانند مار

حال اما می‌خورندش مار و مور

سوده سلامت

می‌گفت نه محتمل، یقیناً قطعی است

برگشتن او با کت و دامن قطعی است

برخاست ندایی که بنی‌صدر بجنب

باید بشوی کفن که رفتن قطعی است

طاهره ابراهیم‌نژاد

وطنز | بهترین شعرهای طنز

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.