سید محمد حسینی» معاون امور مجلس رئیسجمهور شد
حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهوری اسلامی ایران طی حکمی سید محمد حسینی را به سمت معاون امور مجلس رئیس جمهور منصوب کرد.
سید محمد حسینی متولد ۱۳۴۰ در شهر رفسنجان و دانش آموخته دکترای فقه و مبانی حقوق اسلامی است.
او مسئولیت هایی همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت دهم، قائم مقامی وزیر علوم تحقیقات و فناوری در دولت نهم و نمایندگی دوره پنجم مجلس شورای اسلامی را در کارنامه خود دارد.
مهرنیوز
مادرانی که ۲۸ هفته و بیشتر باردار هستند در اولویت واکسیناسیون کرونا
دلاوری، معاون بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران:
واکسیناسیون مادران باردار واجد شرایط تزریق واکسن در مناطق تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران آغاز شد.
این گروه بیشتر از سایرین به بیماری کرونا مبتلا نمیشوند، اما در صورت ابتلا به بیماری در مقایسه با زنان غیر باردار در سن مشابه، بیماری آنها شدیدتر خواهد بود.
واکسیناسیون مادران باردار در پایگاههای سلامت مراکز ارائهدهنده خدمات جامع سلامت انجام خواهد شد و مادران باردار با سن حاملگی ۱۲ هفته و بیشتر پس از انجام مشاوره توسط ماما در پایگاه سلامت، با صدور گواهی مجوز تلقیح واکسن به مراکز منتخب واکسیناسیون این گروه معرفی خواهند شد.
به علت خطرات ابتلا به بیماری کووید-۱۹ در سهماهه سوم بارداری، واکسیناسیون مادران با سن بارداری ۲۸ هفته و بیشتر در اولویت خواهد بود.
از کربلا دور شو!
ندای هل من ناصر امام حسین در روز عاشورا، خطاب به همه کسانی بود که توانِ دفاع از حرمِ اهل بیت را داشتند. امام حسین فرمودند هر که مرا یاری نمیکند، از این منطقه دور شود و اِلّا اگر نِدایَم به او برسد و حرم و حریمم را یاری نکند، گرفتار دوزخ است.
شاید ما گمان میکنیم فریاد یاریخواهی، فقط مخصوص آن زمان بوده و فقط امام حسین نیاز به کمک و یاری داشت، اما یک سوال: چرا کسی که امامتِ امام زمانش برایش روشن بود و میدانست جانِ امامش در خطر است، باز صحنه را خالی کرد؟ چه دلیلی و توجیهی میتواند باعث این رفتار شود؟
بیایید این سوال را از خودمان بپرسیم. چرا ما با اینکه میدانیم امام زمان در شرایط سختیست و نیاز به کمک دارد، صحنه را خالی کردیم؟ توجیهِ ما برای این همه بیخیالی و نشنیدنِ صدای هل من ناصر امام چیست؟ آیا باید کار از کار بگذرد تا به خودمان بیاییم؟!
#توجیه_المسائل_کربلا ۱۱
ماجرای تیمور لنگ و دختر شامی وتقاص امام حسین ع از مردم شام! بزرگ اهل شام پیش تیمور آمد و گفت: ای امیر، ما میخواهیم که دختر فلان را که دختری صاحب صفات نیک و زیبایی و عقل و کمال است و جز تو لایق کس دیگری نیست به تزویج شما دربیاوریم! پس تیمور پذیرفت و دستور داد تا عروس را برای آمادگی جشن عروسی به حمام شهر ببرند و بازارها را زینت کنند و به رقص و طرب بپردازند و اسباب نکاح و مراسم عروسی را مهیا سازند! پس اهل شام دختر را به حمام بردند و اسباب عروسی را آماده کردند، در این حال امیر تیمور به خادمش دستور داد که ناقه ای ضعیف و بی پرده و بدونه پوشش و بدون پالان تهیه کنند و آن را بر در همان حمام ببرد و عروس را سوار آن ناقه کنند و در کوچه ها و بازار بگرداند و همه اهل شهر باید به آن دختر خیره شوند پس خادم نیز چنین کرد!!!! وقتی شیوخ شهر شام غلام تیمور و شتر ضعیف و بی پرده و پوشش را دیدند گفتند: این چه شتری است چون در شأن این عروس نیست⁉️ پس غلام گفت...
ادامه دارد