اشعار #شب_دوم_محرم #ورود_به_کربلا #امام_حسین

اشعار #شب_دوم_محرم

#ورود_به_کربلا #امام_حسین

« ای تو ای دلبر و دلدار بیا برگردیم»

تا نباشیم عزادار بیا برگردیم

یاد عباس علمدار کنم من امشب

ای تو سردار وفادار بیا برگردیم

تا علمدار بدیدند دگر لرزیدند

جان آن میر علمدار بیا برگردیم

مینوسم  غزلی ناب به یاد عباس

روز روشن که شده تار بیا برگردیم

غم گرفته همه کرب و بلا را امشب

ای‌ مرا سرور و سالار بیا برگردیم

بر دلم باز تو دانی که بسی غم دارم

با دلی  خسته و غمخوار بیا برگردیم

من به چشم دل خود خیمه سوزان دیدم

میچکد اشک ز رخسار بیا برگردیم

من شفایی ز تو خواهم  که دلم بیمار ست

ده شفایی تو به بیمار بیا برگردیم

غم گرفته همه کرب و بلا را امشب

ای مرا سید و سالار بیا برگردیم

شاعر:

#محمد_جهان_زاد

اشعار #شب_دوم_محرم #ورود_به_کربلا #امام_حسین

اشعار #شب_دوم_محرم

#ورود_به_کربلا #امام_حسین

خیمه بر دوشم ولی من را کجا آورده‌ای

وای بر زینب مگو که کربلا آورده‌ای

آمدی تا قتلگاهت تا کنارت دق کنیم؟

آه می‌بینی چه‌ها بر روزِ ما آورده‌ای

از میان محملم وافاطمه آورده‌ام

از میان قافله واغُربتا آورده‌ای

مادرم را در پیِ خود موپرشان کرده‌ای

خواهرت را در زمینی آشنا آورده‌ای

سایه‌ام را چشم نامحرم ندیده بازگرد

اهلِ خود را پیش جمعی بی حیا آورده‌ای

گَه به اکبر خیره‌ای گاهی به قاسم ، گاه من....

وای فهمیدم چرا چندین عبا آورده‌ای

بازگرد آقا مدینه تا نبینم با عبا...

پیکری را اِرباًاِربا... نخ نما... آورده‌ای

هم مغیلان است هم تیغ است هم شن‌های داغ

مرحمی آیا برای زخم پا آورده‌ای؟

از چه می‌پرسی عزیزم چند معجر پیش ماست ؟

چند پیراهن برای بچه‌ها آورده‌ای ؟

گفتی از زخمِ  هزار و نهصد و پنجاه تیغ

ای زبانم لال آقا بوریا آورده‌ای

حرمله آنجاست خولی هست با شمر و سنان

من که هیچ اما رُبابت را چرا آورده‌ای ....

شاعر:

#حسن_لطفی

اشعار #شب_دوم_محرم #ورود_به_کربلا #امام_حسین

اشعار #شب_دوم_محرم

#ورود_به_کربلا #امام_حسین

خیمه بر دوشم ولی من را کجا آورده‌ای

وای بر زینب مگو که کربلا آورده‌ای

آمدی تا قتلگاهت تا کنارت دق کنیم؟

آه می‌بینی چه‌ها بر روزِ ما آورده‌ای

از میان محملم وافاطمه آورده‌ام

از میان قافله واغُربتا آورده‌ای

مادرم را در پیِ خود موپرشان کرده‌ای

خواهرت را در زمینی آشنا آورده‌ای

سایه‌ام را چشم نامحرم ندیده بازگرد

اهلِ خود را پیش جمعی بی حیا آورده‌ای

گَه به اکبر خیره‌ای گاهی به قاسم ، گاه من....

وای فهمیدم چرا چندین عبا آورده‌ای

بازگرد آقا مدینه تا نبینم با عبا...

پیکری را اِرباًاِربا... نخ نما... آورده‌ای

هم مغیلان است هم تیغ است هم شن‌های داغ

مرحمی آیا برای زخم پا آورده‌ای؟

از چه می‌پرسی عزیزم چند معجر پیش ماست ؟

چند پیراهن برای بچه‌ها آورده‌ای ؟

گفتی از زخمِ  هزار و نهصد و پنجاه تیغ

ای زبانم لال آقا بوریا آورده‌ای

حرمله آنجاست خولی هست با شمر و سنان

من که هیچ اما رُبابت را چرا آورده‌ای ....

شاعر:

#حسن_لطفی

تاریخ‌به افق کربلا روز اول محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری بر امام حسین(ع) و همراهانش چطور گذشت؟

https://s19.picofile.com/file/8439282634/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%E2%80%8C%D8%A8%D9%87_%D8%A7%D9%81%D9%82_%D8%A7%D9%88%D9%84.jpg

تاریخ‌به افق کربلا

روز اول محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری بر امام حسین(ع) و همراهانش چطور گذشت؟

امام حسین(ع) همراه با کاروانش به منزلگاه قصر بنی مقاتل  رسید و ...