گیلان در روزی که گذشت
پیشگامی گیلان در پرداخت تسهیلات رونق تولید .استاندار در نشست مشترک کارگروه اشتغال و سرمایه گذاری و کارگروه تسهیل و رفع موانع تولید گیلان با اشاره به نامگذاری سال ۱۴۰۰ از سوی رهبر معظم انقلاب گفت : گیلان با ایجاد اشتغال و سرمایه گذاری ، در کنار رفع موانع تولید توانسته ، رتبه نخست کشور را کسب کند.
واریز بخش دیگری از مطالبات چایکاران.13میلیاردتومان دیگرازمطالبات چایکاران امروزبه حساب شان واریزشد رئیس سازمان چای گفت: با وریزاین مبلغ 478میلیارد و200میلیون تومان معادل 83درصد مطالبات چایکاران به حساب شان واریز شد و98میلیاررتومان باقیمانده مطالبات هم به زودی پرداخت می شود.
شتاب گیری برداشت برنج درگیلان .به همت شالیکاران گیلانی تا امروزمحصول 48هزار و 600هکتارمعادل 20درصد شالیزارهای گیلان برداشت شد .رئیس سازمان جهاد کشاروزی گیلان با بیان اینکه 50 درصد شالیزارهای گیلان هم آماده برداشت است ازشالیکاران خواست با توجه به تداوم شرایط مناسب هوای گیلان ازاین فرصت برای برداشت محصول شان استفاده کنند.
4 زندانی جرایم غیرعمد درلاهیجان به مناسبت ماه محرم.مدیرکل زندان های گیلان گفت: این زندانیان به همت خیران وگروه های جهادی لاهیجان به آغوش گرم خانواده هایشان بازگشتند .
تزریق35هزار دز واکسن به شهروندان صومعه سرایی.فرماندارصومعه سرا درستاد شهرستانی مدیریت ومقابله گفت: این تعداد واکسن به 75درصد جمعیت سالمند و30درصد جمعیت بالای 17سال تزریق شد و روند واکسیناسیون گروههای هدف در 9پایگاه صومعه سرا همچنان ادامه دارد .
ایجاد 4 رشته جدید در دانشگاه گیلان .دانشگاه گیلان اعلام کرد :با موافقت شورای گسترش و برنامه ریزی آموزش عالی، دانشگاه گیلان از مهرماه امسال در رشته های مطالعات جوانان وموسیقی شناسی به صورت ،روزانه و رشته برنامه ریزی شهری و برنامه ریزی منطقه ای به صورت مجازی موافقت کرد.
صلوات دهه اول محرم به تعداد حروف ابجد
روز اول ماه محرم:
بنام حضرت مسلم ابن عقیل
170بار صلوات
روز دوم محرم:
بنام امام حسین(ع)
128 بار صلوات
روز سوم محرم:
بنام حضرت رقیه(س)
315 بار صلوات
روز چهارم محرم:
بنام جناب حر و بچه های حضرت زینب
218 بار صلوات
روز پنجم محرم:
به نام جناب زهیر و عبدالله ابن الحسن
222صلوات
روز ششم محرم:
بنام جناب قاسم ابن الحسن(ع)
201 بار صلوات
روز هفتم ماه محرم:
بنام حضرت علی اصغر(ع)
1401 بار صلوات
روز هشتم ماه محرم:
بنام حضرت علی اکبر(ع)
333 بار صلوات
روز نهم محرم:
حضرت ابالفضل(ع)
133 بار صلوات
روز دهم محرم:
جناب امام حسین(ع)
128 بار صلوات
59 بار صلوات به نیت تعجیل در فرج حضرت مهدی موعود(عج)
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام بر محرم ، سلام بر حسین (ع)
عالم محرم است سلامُ علی الحسین
این ذکر عالم است سلامُ علی الحسین
این جمله واجب است بگوییم و بشنویم
هرجا که پرچم است سلامُ علی الحسین
بعد از خدا و قبله سوال درون قبر
تنها همین دم است سلامُ علی الحسین
هر ثانیه اگر چه بگوییم این سلام
نه؛ بازهم کم است سلامُ علی الحسین
هم ذکر فاطمه است سلام علی الغریب
هم ذکر خاتم است سلامُ علی الحسین
بر زخم های پیکر آقای تشنگان
این ذکر مرهم است سلامُ علی الحسین
هر کس ز بهترین دم عالم سوال کرد
گویید این دم است سلامُ علی الحسین
واجب شده است در همه جا شعر محتشم
باز این چه ماتم است سلامُ علی الحسین
هرکس شده است محرم حق هر کسی که هست
مدیون این دم است سلامُ علی الحسین
وقتی خدا نوشته به عرشش غم تو پس
این اسم اعظم است سلامُ علی الحسین
السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْن
و َعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ...
خاطره ای زیبا از دکتر زرین کوب بروجردی در مورد عاشورا
البته میگویند داستان است ولی هرچه هست بسیار زیباست.
روز عاشورا بود و در مراسمی بهمین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم.
دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم .. موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمی خواستم، فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هرچه بیشتر فکر می کردم ، کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد :
ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟
گفتم : استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم
خوشحال شد، شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته، بنده را از نزدیک ببیند، همین طور که صحبت میکرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟
پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار
می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را میخواند
پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟
گفت : پرسشی داشتم و سپس پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید ؟
گفتم : خب بله ، صددرصد ... گفت : ولی من اعتقاد ندارم !
پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد ؟
( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )
گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید ؟
گفتم : اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه
گفت : یک فال برام بگیر
گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم نیست
بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما
مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید
فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمیخوام، میخوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه ؟؟
برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال
حافظ ...عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چی ؟
با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد
متوجه تردیدم شد، گفت : چی شد استاد ؟ گفتم : هیچی، الان
چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم :
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
خدای من این غزل موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نیست، پس چیست ؟ سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده !
بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه میکرد، طوری که تمام بدنش میلرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .
متوجه شدم عده ای دارند مارا تماشا میکنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگر میدانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم .
بلند شدم، دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانه ادب بوسیدم .
گفت معتقد شدم، معتقد بووودم، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد !
آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند .
پیشنهاد میکنم هر وقت حال خوشی داشتید، این غزل را بخوانید.
[ایران به زبان جهانی (مهندس معظمی)]
تاریخ به افق کربلا
روز دوم محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری بر امام حسین(ع) و همراهانشون چطور گذشت؟
امام حسین(ع) وقتی همراه با کاروانش وارد سرزمین کربلا شد، نام این سرزمین را پرسید و با شنیدن نام کربلا فرمود: اللهم انی اعوذ بک منالکرب والبلاء.
در این روز امام حسین (ع) اولین خطبه خود برای سپاه حر را خواندند.