«شرح و تحلیل خطبه امام حسین(ع) در منا» قسمت دهم: تاروپود استبداد – استاد سروش محلاتی
در دهه اول ماه محرم الحرام و ایام سوگواری اباعبدالله الحسین(ع) قرار داریم. این ایام بهترین فرصت است تا شیعیان اباعبدالله الحسین(ع) با مکتب و سلوک آن حضرت بهتر و بیشتر آشنا شوند. یکی از متقنترین و بهترین راه برای این شناخت و آگاهی، مطالعه ی بیانات نورانی خود حضرت است. براین اساس شفقنا در مباحثی کوتاه که در ایام عزاداری حسینی (ع) ارائه خواهد شد، با همراهی استاد محمد سروش محلاتی یکی از خطبه های مهم امام حسین(ع) را مورد بحث و بررسی قرار میدهد.
به گزارش شفقنا، در قسمت دهم تحلیل و بررسی خطبه منا امام حسین(ع) توسط استاد محمد سروش محلاتی آمده است:
تاروپود استبداد
خطبهی اباعبدالله الحسین(ع) سه مرحله دارد: مرحلهی اول دربارهی مسئولیتناشناسی بسیاری از علماء و دانشمندان است. مرحلهی دوم (که نتیجهی مرحلهی اول و معلول آن است) دربارهی شیوع فساد و استبداد در حکومت است و مرحلهی سوم (که آنهم معلول دو علت گذشته است)، فلاکتی است که در جامعه اتفاق میافتد. براساس تحلیل حضرت، آنچه در میان مردم از مظالم و ستمگریهاست و آنچه در طبقهی حکّام از ظلم و ستم است، همه نتایج عمل نکردن به مسئولیتی است که متوجه علماء میشود و اگر آنها به رسالت خود عمل کنند، هم به اصلاح حکومت کمک کردهاند و هم ظلم و ستم در میان مردم رخت برمیبندد. این سیر بحثی است که در خطبهی حضرت دیده میشود.
فراز دهم: فَالْأَرْضُ لَهُمْ شَاغِرَهٌ وَ أَیْدِیهِمْ فِیهَا مَبْسُوطَهٌ…
آنچه در فراز دهم و در ادامهی مباحث قبل، مطرح میشود این است که فساد حکومت چه تأثیری در جامعه دارد و وقتی حاکمان، جبار و مستبدند، تودههای مردم چه سرنوشتی پیدا میکنند؟ این بحث مهمی است و متفکران علوم اجتماعی و سیاسی هم دربارهی پیامدهای نظام استبدادی بر زندگی بشر تحقیقات ارزشمندی در دهههای اخیر انجام دادهاند. در این فراز، اباعبدالله الحسین(ع) تاروپود استبداد را از یکدیگر باز میکنند و برای ما مشخص میکنند که استبداد چیست و جامعهی استبدادزده کدام است؟
شاید بسیار از مردم درک روشنی از موضوع استبداد نداشته باشند و وقتی سخن از استبداد به میان میآید، اشخاصی مانند حجاج بن یوسف ثقفی و صدام به ذهن آنها خطور کند که به خونریزی معروف شدهاند و در ادارهی جامعه از بیشترین خشونت استفاده میکردند ولی این تنها یک مدل از رژیم استبدادی است. همانطور که روش حجاج بن یوسف یک شیوهی استبداد حکمرانی است، شیوهی معاویه بن أبیسفیان هم یک روش دیگری از حکمرانی استبدادی است. ماهیت و روح استبداد چیست که مدلهای مختلفی را میپذیرد و با اشکال مختلف خود را نشان میدهد؟ مهم درک این روح و رسیدن به آن هستهی سخت استبداد است چون پوستهها متفاوت است. بهنظر میرسد کلام اباعبدالله الحسین(ع) ما را به آن هستهی سخت وارد میکند و ماهیت استبداد را روشن میکند.
حضرت در ادامه فرمودند که با کوتاهی علماء، آنها قدرت را به حاکمان ظالم و ستمگر میدهند. بعد از اینکه آنها مسلط شدند، اتفاقاتی میافتد که به یک معنا علائمی است که میتوان با این علائم، استبداد را تشخیص داد: «فَالْأَرْضُ لَهُمْ شَاغِرَهٌ» زمین برای آنها بدون مانع میشود و هر تصمیمی که داشته باشند در جامعه میتوانند پیاده کنند. «وَ أَیْدِیهِمْ فِیهَا مَبْسُوطَهٌ» دست آنها در امور مختلف باز است. قید و بندی برای رفتار و تصمیمهای آنها نیست و هرچه را که بخواهند انجام میدهند. «وَ النَّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ» مردم بندهی آنها میشوند. «لَایَدْفَعُونَ یَدَ لَامِسٍ» مردم نمیتوانند دست هیچ متجاوزی به حقوقشان را قطع کنند و پس بزنند.
دست باز حاکم ظالم!
تعبیر اول حضرت این است: «أَیْدِیهِمْ فِیهَا مَبْسُوطَهٌ» دست ظلمه باز است. حکمرانانی که به هیچ قاعده و قانونی ملتزم و متعهد نیستند. حکمرانان از دوگونه خارج نیستند: حکمرانانی که قانون بر آنها حاکم است و حکمرانانی که آنها بر قانون حاکم هستند و قانون از حکمران نشأت میگیرد و هرچه که او بخواهد همان قانون میشود، اگرچه در ظاهر مجلس قانونگذاری وجود دارد ولی مجلس قانونگذاری قانون را براساس ارادهی حکمران مینویسد. معمولاً در نظامهای استبدادی امروز دنیا هم این شکل صوری برای نهادهایی بهظاهر برای قانونگذاری وجود دارد ولی همهی اینها تابع آن شخصی است که در رأس قدرت قرار گرفته است پس حکمران بر قانون مسلّط است و دستش باز است. این یک معنا برای «أَیْدِیهِمْ فِیهَا مَبْسُوطَهٌ شفقنا