بداههی شاعران راهراه تقدیم به جناب حر بن یزید ریاحی
پسر فاطمه! حرّ آمده با روی سیاه
که خطا کردم و غیر تو مرا نیست پناه
من همانم که رهت بستم و راهم دادی
غرق آتش شده بودم که پناهم دادی
راه بستم به شما، باعث آزار شدم
اینچنین من به شما سخت بدهکار شدم
من جفا کردم اگر راه به رویت بستم
تو کرم کن که از این کار پشیمان هستم
مادرت راهنمایم شده سویت آیم
گرچه لغزیده کمی پیشتر از این پایم
آمدم پای برهنه، به حضورت مولا
که بوَد امنتر از وادی اَیمن، اینجا
توبه کردم ز نفَسهای خودم، پیش از تو
طلب عفو نمایم من دلریش، از تو
آمدم با سرِ افکنده و شرمندهی خویش
آمدم تا بکنی باز مرا بندهی خویش
بپذیرم که سَرِ دشمنیِ نورم نیست
بپذیرم که دِگر چشم و دلِ کورم نیست
مادرم گفته که آل علی، آلُ الله اند
بهر طوفانزدگان ساحل و لنگرگاهند
گر چه امید به احسان تو دارم ارباب!
پیش زینب خجلم، نوکر خود را دریاب
شرم بادم که دل اهل حرم لرزیده
شود آقای من این ظلم، به خون بخشیده؟
نشدم مثل حبیبت، زغم عشق تو پیر
تو دعا کن نشود حر، به فراق تو اسیر
اذن میدان بده در راه تو کولاک کنم
ننگْ با خون خود از دامن خود پاک کنم
زخم بر پیکر من مثل ولادت باشد
بهترین کار در این لحظه شهادت باشد
سایهی چادر زهرا، من و قرصِ قمرش
سر صد حرّ ریاحی به فدای پسرش
راه بستم تو ولی راه به رویم بگشا
بنده هستم، بپذیرم، که شوم حرّ شما
شد جدا از صف اغیار به «اِرفَع رَأسَک»
شادمان شد دل سردار به «اِرفَع رَأسَک»
دل او شاد که ارباب رضایت دارد
مادرش فاطمه بر حرّ چه عنایت دارد
بداهه سرایان:
محمد عظامی، محمدرضا هادیزاده
محمدعلی کمالی مقدم
محمد صفایی، زهرا فرقانی، فهیمه انوری
رضا حسینپور، مرضیه قاسمعلی
مرضیه نجفی، سجاد فرخنژاد
مهدی حمامی، مهدی احمدلو
ابراهیم صفایی، محمدباقر منصور سمائی
سید محمدحسن سعیدی،
محمود حسنی مقدس، فریبا رئیسی
مهنا صادقی، سوده سلامت
وطنز | بهترین شعرهای طنز