بداههی شاعران راهراه
به تن کن رخت ماتم را، بیاور شال و پرچم را
علم کن خیمهی داغ جگر سوز محرم را
یکی در عرش میخواند به سوز محتشم، گویا
گرفته حق عزای اشرف اولاد آدم را
صدای نوحه میآید ز دشت آسمان یکسر
فلک چون ابر میبارد، ببین اوضاع عالم را
شرار غم فرو ریزد، به کام عاشقان ریزد
بیاور کاسهی اشکی، بپا کن آه و ماتم را
که «حا» و «سی» و «یا» و «نو» شروع سورهی عشقند
بخوان آیات محکم را، بخوان این اسم اعظم را
دوباره روضه و گریه، علم، پیراهن مشکی
خدا از ما نگیرد یک دم این فیض دمادم را
معطر میشود مجلس به چای روضهی آقا
و میخواند به سوز دل، غم عشق مجسم را
صدای آشنای مادری از دور میآید
برای زخمها میآورد با آه، مرهم را
بگیر از فاطمه خیر النسا اذن ورودت را
که او برمیگزیند نوکری در زیر پرچم را
چه رمزی دارد عاشورا؟ سخن میگویدت بنگر!
که پیغام سروشش مینوازد گوش مَحرم را
تمام درد و غم یکجا خلاصه در محرم شد
که گریان میکند حتی رسول وحی خاتم را
بخوان چاووش ای ساقی و پر کن جام اشکم را
که با یک جرعهاش خاموش میسازم جهنم را
بیا فرصت غنیمت دان، اگر چه سخت یا کوتاه
که از ما میخرند این اشکهای ظاهرا کم را
حسین! ای جان یک عالم فدای نام زیبایت
بیا از ما بخر این قلب چون ویرانهی بم را
غمت را مادرم از کودکی در گوش من خوانده
به دنیایی نخواهم داد، آه! این غصه و غم را
عطش در سینه میگرید به اسماعیل و ثارالله
خدا اصلا فرستاده به پابوس که زمزم را؟
میان قتلگه افتاده شاهی در کرم یکتا
خبر کن پس گدایان جهان من جمله حاتم را
گداییِ درت بر پادشاهیِ جهان ارزد
از این رو پهن کردم بر در هیئت بساطم را
الهی میشماری در عزایش قطره اشکی را
ببر با خوبها بد را ، بخر اجناس درهم را
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
به لبیکی ببندم بازهم میثاق محکم را
برو ای اهل دل سویش نگه کن کعبهی رویش
محرّم هر که مَحرم شد گرفته فیض اعظم را
بداهه سرایان: محمّدعلی جعفری
مرضیه قاسمعلی، سجاد فرّخنژاد
مهدی حمّامی، محمد باقر منصورسمائی
فریبا رئیسی، محمّدرضا هادیزاده محمود حسنیمقدس
محمّد عظامی، بانو محسنپور ابراهیم صفائی، رضا حسینپور
مهدی امامرضایی، سوده سلامت
ابوالقاسم سیفی، مینا گودرزی
حسن اویسی، محمّد صبوریان
طاهره ابراهیم نژاد
وطنز | بهترین شعرهای طنز