اُستاندار....اِستاندارد

«اُستاندار....اِستاندارد»

مسئول اِستاندارد، اُستاندار سابق

در وقت خدمت، خواب و شب‌بیدار سابق

تسبیح می‌گیرد به دست و باز گوید

در پشت میز کار خود اذکار سابق

باید بیفزاید، شده با قاشق داغ

یک جای مُهر تازه بر آثار سابق

تعیین کند هنجارهای کشوری را

حالا مدیر اهل ناهنجار سابق

تدبیر یعنی دادن کاری مهم‌تر

بر آدم بی خاصیت در کار سابق

گُل می کند بسیار در پُست جدیدش

البته حتما مثل چندین بار سابق

قانون ما این است که مسئول باشد

حتی شده با زور جایی یار سابق

قانون ما این است وقت انتصابات

ویرانی آینده و انکار سابق

باید همیشه بر سر این سفره باشد

نان‌خور ولی بی‌فایده سربارِ سابق

نیت که خدمت نیست، امرار معاش است

کو فرق در اِمرار نو، اِمرار سابق

بالا بَرَد میزان استانداردها را

با همت بالاش، با افکار سابق

دیوارْ بر سر آمده، که می‌نماید

حالا دوباره تکیه بر دیوار سابق

حالا که گفتی معذرت می خواهی از ما

ای شیخ قدری ترک کن رفتار سابق

احمد رفیعی وردنجانی

وطنزبهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.