دلم می‌خواست جای آن گنجشکی بودم که اول صبح‌ها جیک جیک کنان از این شاخه به آن شاخه می‌پرد و ...

https://uupload.ir/files/46rl_%D8%AF%D9%84%D9%85.jpg

دلم می‌خواست جای آن گنجشکی بودم که اول صبح‌ها جیک جیک کنان از این شاخه به آن شاخه می‌پرد و با اشتیاقی دلپذیر، دنبال دانه می‌گردد.

دلم می‌خواست جای آن مورچه‌ای بودم که زیر نور آفتاب، سرخوشانه قدم می‌زند و از اوضاع و احوال جهان و آدم‌ها بی‌اطلاع است.

دلم می‌خواست جای آن درختی بودم که هر سال پاییز، برگ‌هایش را به شوق بهار، می‌تکانَد و هر سال بهار زیباتر از سال قبل، جوانه می‌زند.

دلم می‌خواست جای ماه بودم و می‌تابیدم، جای خورشید بودم و می‌درخشیدم، جای مریخ بودم و می‌چرخیدم.

دلم می‌خواست گُل بودم و خسته که می‌شدم، یک نفر عاشق مرا می‌چید و به دست‌های معشوقه‌اش می‌سپرد و من لابلای باشکوه‌ترین اتفاق جهان، تمام می‌شدم...

دلم می‌خواست چیزهای دیگری بودم، دلم می‌خواست جای دیگری بودم...

#نرگس_صرافیان_طوفان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.