قضاوت انسان درباره خود

قضاوت انسان درباره خود

دلایل وجدانى ذکر کنیم راجع به اینکه واقعاً شخصیت انسان یک شخصیت مرکّب است و واقعاً انسان از نظر معنوى مى ‏تواند آزاد باشد و مى ‏تواند برده باشد. خداوند تبارک و تعالى این قدرت و توانایى را به بشر داده است که خودش مى ‏تواند قاضى خودش باشد. در اجتماع همیشه قاضى غیر از مدّعى و مدّعى‏ علیه است. یک نفر مدّعى مى ‏شود، یک نفر دیگر مدّعى‏ علیه.

هر دو نفرشان پیش قاضى مى ‏روند و قاضى باید به عدالت میان مدّعى و مدّعى‏ علیه حکم کند. البته مدّعى یک نفر است، مدّعى‏ علیه یک نفر دیگر و قاضى یک نفر سوم.

هیچ فکر کرده ‏اید که چطور است که انسان مى ‏تواند خودش مدّعى خودش باشد و قهراً خودش هم مدّعى علیه خودش باشد و هم خودش قاضى خودش باشد، یعنى خودش حکم صادر کند؟.

انصاف یعنى چه؟ مى ‏گویند فلان کس آدم باانصافى است، یعنى چه؟ اصلًا آدم باانصاف یعنى آدمى که در مسائل مربوط به خود مى ‏تواند بى ‏طرفانه درباره خودش قضاوت کند و احیاناً در جایى که خودش مقصر است، حکم علیه خودش صادر کند. این چگونه است؟ این جز اینکه شخصیت واقعى انسان، مرکّب باشد چیز دیگرى نیست. چقدر انصافها در دنیا سراغ دارید که مى ‏بینید یک نفر در مورد خودش انصاف مى ‏دهد، دیگرى را بر خودش ترجیح مى ‏دهد، اقرار مى ‏کند که حق با دیگرى است، فضیلت با دیگرى است.

این انصاف چیست در بشر؟ صددرصد قیام علیه منافع خود است‏.

سلام الله علیکم

محسن۲

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.