درد دل یه مرد متاهل :

درد دل یه مرد متاهل :

آقا ما یه زن گرفتیم،

ینی شیرین ترین و فرحبخشترین لحظات عمرمونو در زندگی زناشویی تجربه کردیم...

میرفتیم سر کار ، زنمون میگفت :

چرا انقد میری سر کار؟

چرا به من نمیرسی؟

میموندیم تو خونه میگفت:

چرا نمیری سر کار؟

پس کی میخواد پول بیاره تو این خونه؟

میشستیم رو مبل میگفت:

من باید از صبح تا شب تو این خونه جون بکنم جنابعالی رو مبل لم بدی؟

پا میشدیم کمکش کنیم میگفت:

اومدی خرابکاری کنی؟

قیافه مون ژولیده پولیده بود میگفت؛

تو اصلاٌ بخاطر من به خودت نمیرسی!

به خودمون میرسیدیم میگفت:

داری خودتو برا کی خوشگل میکنی؟

از دستپختش تعریف نمیکردیم میگفت:

تو اصلاٌ قدرشناس زحمتای من نیستی!

تعریف میکردیم ، میگفت:

ها؟ چه گندی زدی که حالا با این حرفا میخوای وجدانتو راحت کنی؟...

ها ها ها ها ها...

"اگه یه روز بهت گفتن بین زن گرفتن و سرطان گرفتن یکی رو انتخاب کن ،

اصلاٌ از اسمش نترس...

با شیمی درمانی درست میشه!!!!! 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.