به پروانه ی سلحشوری بگویید، نماینده ی زنان سرزمین من دکتر سارا فلّاحی هایی هستند که....

https://uupload.ir/files/uyrq_%D8%A8%D9%87_%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DB%8C.jpg

به پروانه ی سلحشوری بگویید، نماینده ی زنان سرزمین من دکتر سارا فلّاحی هایی هستند که برای دفاع از بقیّه ی هموطنانم، نه محدود به جنسیت های فمنیست مآبانه ی چون شمایی میشوند..، نه عقایدشان را از غرب وام گرفته اند..

سرزمین من پر است از سارا فلاحی ها که در مکتب حضرت زینب سلام الله علیها پرورش یافته اند..

مکتب زینبی به ما آموخته: #حجاب زیباترین پوششی است که یک زن می تواند ، با صلابت.. چونان بی بی زینب(س) بایستد، نطق کوبنده ای کند و سایر زن ها با دیدن چنین اُلگویی به زن بودنشان ببالند..

#ما_همه_دکتر_سارا_فلاحی_هستیم.

برسد به مدّعیان دروغین دفاع از #حقوق_زنان: #مسیح_علینژاد..ها

karballa_ir

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود

https://uupload.ir/files/z5wr_%DB%8C%DA%A9%DB%8C_%D8%A8%D9%88%D8%AF.jpg

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود

توی این شهرقشنگ یه روزی هیچی نبود

دیوارامون گلی بود تلفن هندلی بود

کارامون هردلی بود گازمون کپسولی بود

برقمون چراغ سیمی لامپ هامونم قدیمی

قفل درها خفتی بود یخچالامون نفتی بود

هرچی بود خوش بود دلا بیخیال مشکلا

زیلوهامون شد قالی همه چی دیجیتالی

کابل، فیبر نوری شد همه چی بلوری شد

حالا چشما وا شده اشکنه پیتزا شده

آب نباتا قند شده پیکانا سمند شده

کوره ده ها راه دارن چوپونا همراه دارن

توی این بگو بخند عصر همراه و سمند

توبگو دل خوش سیری چند!!؟

حقوق بشر عراق معترضان را به حفظ روند مسالمت آمیز و نیروهای امنیتی را به محافظت از تظاهرات کنندگان دعوت کرد

https://uupload.ir/files/0k0g_%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82_%D8%A8%D8%B4%D8%B1.jpg

حقوق بشر عراق معترضان را به حفظ روند مسالمت آمیز و نیروهای امنیتی را به محافظت از تظاهرات کنندگان دعوت کرد

کمیساریای عالی حقوق بشر عراق امروز(یکشنبه) از تظاهرات کنندگان عراقی خواست به روند مسالمت آمیز بودن تظاهرات پایبند باشند

https://fa.shafaqna.com/news/1034973/

خبرگزاری بین المللی شفقنا

shafaqna.com

استفائات جدید درباره کرونا از رهبر انقلاب

استفائات جدید درباره کرونا از رهبر انقلاب

سوال: اگر شخصی به این بیماری مبتلا شده یا برخی از علائم مشکوک به کرونا را دارد، آیا جایز است با کسانی که از وضعیت او اطلاع ندارند رفت و آمد نماید؟

جواب: اگر احتمال عقلائی بدهد که موجب سرایت به دیگران گردد، باید از این کار اجتناب کند.

سوال: حکم رفت و آمد خانوادگی و نیز حضور در مراسمات که در آن احتمال مبتلا شدن به کرونا وجود دارد، چیست؟

جواب: از وارد شدن به محلی که احتمال عقلائی مبتلا شدن وجود دارد، اجتناب شود مگر اینکه با رعایت نکات بهداشتی، این احتمال منتفی و یا غیر قابل توجه باشد.

karballa_ir

خاطره ای از مرحوم ایت الله #حائری_شیرازی(ره)

خاطره ای از مرحوم ایت الله #حائری_شیرازی(ره)

چطور لقمه از گلویمان به راحتی پایین میره؟!

دکتر علی حائری شیرازی فرزند ایت الله حایری شیرازی میگوید:

صبح جمعه بود. ساعت نزدیک ده بود که از جا بلند شدم، دیدم روی زمین جلوی تلویزیون دراز کشیده اند و کتاب می‌خوانند و چشمانشان قرمز شده،

سلام کردم. خواستند از جا بلند شوند، امّا کمردرد شدید، مانع شد. دست به میز گرفتند و با حالت دولا به زحمت بلند شدند. به خاطر کمر درد فصلی که یادگار ایام طاغوت بود، نتوانستند کمر راست کنند، کج کج راه افتادند.

متعجّب پرسیدم: «صبح که حالتان خوب بود، یکهو چطور شد؟» گفتند: «به کُلِه مرغی سر زدی؟» گفتم: «نه» گفتند: «برو شیرین کاری پدرت را ببین»

قبلا کُله مرغی که از قدیم، پایین حیاط بود را تعمیر کرده بودم و هفت و هشت ده تا مرغ و خروس آنجا پرورش می دادم. به غیر از آن، مرغ عشق، فنچ، بلبل خرمایی و هر چیزی که ذوق ایام کودکی را در من زنده کند ...واقعا پدر راست می‌گفت: «اگر خانه ای حیاط نداشت، اهل خانه حیات ندارند».

بگذریم.

امّا مدّتی بود دیگر مثل سابق به پرنده ها رسیدگی نمی کردم، یک ظرف آب مکانیزه ای داشتم که با لولۀ باریک آبی به سقف کُله مرغی وصل بود.

هر وقت آبش تمام می‌شد، سبک می شد و بالا می رفت و چون پر می شد، سنگینی اش آن را به پایین می آورد، تا مرغ ها بتوانند دوباره آب بیاشامند. تنظیم ظرف بهم خورده و ارتباطش با لوله جدا شده بود. خب من هم دیگر حوصلۀ درست کردن نداشتم ...

گفتند: «صبح بعد از نماز آمدم به مرغها سر بزنم. دیدم زبان بسته ها نه آب دارند و نه غذا. با نخ ماهی گیری چند ساعت تلاش کردم تا ظرف آب را به سقف سه متری کله مرغی نصب کنم تا بالاخره نزدیکی های هشت و نه صبح موفق شدم ظرف آب را درست کنم. کجی کمرم برای این است. بعد دیدم غذا هم ندارند؛ رفتم در آشپزخانه دیدم فقط چند کیلو پیاز هست. همه را با رندۀ ریز، رنده کردم تا پرنده های کوچک هم بی بهره نمانند. قرمزی چشمم هم از این است ...

گفتم: «چرا به خودتون رحم نمی‌کنید؟» نگاهی گذرا به من کردند و گفتند: «چون میخوام خدا به تو رحم کنه!» بعد ادامه دادند: «آهِ این طیور رو دست کم نگیریا ! کفالت اینها را تو به دست گرفتی. اینها مثل زن و بچّه و عیال تو هستند. اگر در حالی که خدا اموراتشان را به دست تو داده بهشان رسیدگی نکردی، نفرینت می کنند و خدا هم به این واسطه تو را از رحمتش دور می کند. چطور میتونی سیر و سیراب باشی وقتی این خلایق خدا که بدست تو سپرده شدند گرسنه و تشنه هستند؟»

بعد گویی چیزی از ذهنشان رد شده باشد سکوت کردند، چشم و ابرو در هم کشیدند و با حالت گریه ادامه دادند: «مردم هم عیال ما #مسئولین هستند. چطور ماها لقمه از گلویمان به راحتی پایین میره؟! وقتی خدا کفالت و اداره اُمور امتی را به دست ما سپرده و ما هرچی گذاشتن جلومون می خوریم انگار نه انگار گرسنه ای هم هست».

بعد گفتند: «استغفار کن برای این بی توجّهی که داشتی».

karballa_ir